-
سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ق.ظ

داستان «فرقه بابیّه» با «سید علیمحمد شیرازی» معروف به «باب» آغاز میشود. این شخص در سن پانزده سالگی به همراه دایی خود راهی بوشهر شده و در آنجا در کنار فعالیتهای تجاری، اعمال مرتاضانه انجام میدهد. حضور چند ساله سید علیمحمد در «شرکت یهودیان ساسون» را نیز میتوان از نقاط قابلتوجه زندگی او دانست. این شخص در 19 سالگی در درس سید کاظم رشتی حاضر شده و بعد مرگ وی علیرغم بهره کمی که از علم داشت، ادعای جانشینی سید کاظم را میکند.
پرونده ویژهی «جریان شناسی بهائیت و صهیونیسم»؛
شماره اول: تاریخ مختصر بابیّه و بهائیت
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، فرقه شیخیه هیچگونه ارتباط عقیدتی و فکری جدی با جریان بابیت و بهائیت ندارد اما ارائه عقاید و آموزههای متفاوت و خارج از چهارچوب مورد تأیید شیعیان، بستر لازم برای طرح عقاید «سید علیمحمد باب» را فراهم نمود.
فرقه شیخیه
مؤسس این فرقه شخصی به نام «شیخ احمد احسائی» است که اگر چه از نظر خودش علمش را از ائمه معصومین ملهم شده است ولی ایشان به نقل تاریخ دارای تحصیلات حوزوی بوده است. شیخ حتی با نوشتن شرحی بر کتاب «تبصرة المتعلمین» علامه حلی، از سوی مرحوم «سید مهدی بحرالعلوم» و «صاحب ریاض»، به درجه اجتهاد نائل شده است.
شیخ احمد احسائی در ابتدای ورود به ایران با استقبال گرم مردم روبرو شده و روابط خوبی هم با دولت قاجار داشت. اما بعد از ابراز عقاید خاص خود در زمینه «معاد با جسم هورقلیایی»، «نیابت خاصه»، «باب امام زمان بودن»، «غلو» و... از سوی علماء مختلفی چون «ملا محمد تقی برغانی»(معروف به شهید ثالث)، «صاحب جواهر»، «شریف العلماء»، «سعید العلماء مازندرانی» و... مورد تکفیر قرار میگیرد.
او بعد از حمله وهابیان به عراق، به سمت سرزمین مادری خود در عربستان حرکت میکند که در نزدیکی مدینه از دنیا میرود.
سید کاظم رشتی
شیخ احمد احسائی هیچگاه جانشینی برای خود تعیین نکرد. ولی پیروان او به سراغ «سید کاظم رشتی» رفتند که جزو بهترین شاگردان و مورد تأیید او بود. در حقیقت شیخ هیچگاه سید کاظم را انتخاب نکرد بلکه تنها دلیل موفقیت او اقبال عمومی مردم بود.
سید کاظم چیزی حدود 150 جلد کتاب نوشته است که به قول «سید مهدی موسوی اصفهانی»: «سید رشتی دارای تألیفات بسیاری است که احدی از آنها چیزی نفهمیده است. گویا به زبان هندی حرف میزند... .»
این شخص در مدت حضور خود در عراق، همواره در جهت مخالف علماء شیعه قرار داشت. مرحوم تنکابنی، صاحب کتاب «قصص العلماء» زمانی که در درس او حاضر شده بود، شنیده بود که سید کاظم از علماء مزمت و شماتت مینمود.
نکته جالب اینجاست که در زمان حمله دولت عثمانی به رهبری «نجیب پاشا» به عراق، تنها خانه سید کاظم رشتی مورد امان قرار گرفته بود. در حالی که نجیب پاشا بسیاری از مردم مسلمان را که به حرم امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) پناهنده شده بودند را از دم تیغ گذراند و حتی با اسب وارد حرم شریف امام حسین (ع) شد. سید کاظم رشتی بعد از دیدار با نجیب پاشا در کربلا، به تاریخ 1295ق. فوت میکند و هیچ جانشینی برای خود در نظر نمیگیرد.
عدم تعیین جانشین از سوی سید کاظم رشتی باعث انشقاق در شیخیه میشود. شیخیه آذربایجان که معتقد است ارکان دین شمال توحید، معاد، نبوت، عدل و امامت است و آنچه دیگران غیر از این موارد از سخنان شیخ و سید متوجه شدهاند اشتباه و جفاء در حق آنان است.
شق دوم آن «شیخیه کرمانیه» است که معتقد است به این که ارکان دین عبارتند از: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع. اتفاقاً فرقه ضاله بابیه نیز از همین روزن یعنی «رکن رابع» راه خود را باز میکنند و فرقه خود را تأسیس مینمایند.
فرقه بابیّه
داستان «فرقه بابیّه» با «سید علیمحمد شیرازی» معروف به «باب» آغاز میشود. این شخص در سن پانزده سالگی به همراه دایی خود راهی بوشهر شده و در آنجا در کنار فعالیتهای تجاری، اعمال مرتاضانه انجام میدهد. حضور چند ساله سید علیمحمد در «شرکت یهودیان ساسون» را نیز میتوان از نقاط قابلتوجه زندگی او دانست. این شخص در 19 سالگی در درس سید کاظم رشتی حاضر شده و بعد مرگ وی علیرغم بهره کمی که از علم داشت، ادعای جانشینی سید کاظم را میکند.
نکته اینجا بود که سید علیمحمد باب ادعایی فراتر از شیخیه داشت. چرا که او خود را باب امام دوازدهم میدانست. او با کمک برخی از شاگردان مکتب شیخیه که بعداً آنها را «حروف حی» نامید ادعای خود را تبلیغ نمود و توانست عدهای را دور خود جمع نماید.
ادعاهای سید علیمحمد باب و رفتارهای پیروان او منجر به بروز برخی آشوبات در نقاط مختلف ایران مثل مازندران و زنجان شد که باعث ریختهشدن خون بیگناهان زیادی شد. به همین دلیل سید علیمحمد باب از جانب دولت دستگیر و به قلعهای در ارومیه انتقال یافت. بعداً او را برای مناظره و محاکمه به تبریز بردند و در حضور ولیعهد او را باز خواست نمودند. او در این جلسه محکوم شد و نتوانست از ادعای خود دفاع کند. بنابراین به ناچار توبهنامهای را نوشته و از ادعای خود صرف نظر نمود.
در ادامه به دلیل اینکه سید علیمحمد باب به ادعاهای واهی خود اصرار داشت و از طرف دیگر پیروان او در نقاط مختلف ایران دست به شورش میزدند، امیرکبیر حکم اعدام او را صادر نموده و در 1266ق به دار کشیده میشود.
این بار هم سید علیمحمد باب هیچکس را به عنوان جانشین خود تعیین نکرد. بنابراین افراد زیادی مدعی جانشینی او شدند که مهمترین آنها عبارتند از: «شیخ علی ترشیزی عظیم»، «میرزا یحیی صبح ازل» و «میرزا حسینعلی نوری» معروف به بهاء الله.
مخاطب عزیز باید بداند که این نوشتار و شماره بعدی آن در مقام بیان تاریخ مختصر بهائیت و ریشه آنان است. بنابراین پیوند این جریان انحرافی و پیوند آن با دولتهای استعماری، یهودیان و صهیونیسم در شمارههای بعدی بازگو خواهد شد. از این رو اطلاع کلی مخاطب از چگونگی شکلگیری این جریان استعماری ضروری است.
ادامه دارد...
منبع:
در جستجوی حقیقت، روزبهانی بروجردی، علیرضا، مرکز مدیریت حوزهعلمیه قم، چاپ 1388، قم.
لینک کوتاه: http://khbn.ir/cqZlL