-
چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ق.ظ

آنچه در این بین جلب توجه میکند قاطعیت پیامبر است. پیامبر پیمان بسیار سخت و قاطعی با یهود منعقد کرد و در مرحله اجرا نیز هرگز به دشمن اعتماد نکرد و برای اینکه دشمن در ادامه در پیمانشکنیهایش بهانه نیاورد با هر یک از آنها جداگانه پیمان بست.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، پیامبر (ص) همه شئون قرآن را اجرا میکردند؛ چه در شئون اخلاقی و چه در شئون اجتماعی و سیاسی. از این جهت هم رفتار پیامبر جای تامل و عبرتگیری بسیار دارد.
پیامبر هنگامی که وارد مدینه شدند قدرت غالب و برتر نبودند و به تدریج توانستند جایگاه سیاسی و اجتماعی خود را تقویت کنند و جامعه اسلامی را بنیان نمایند. به همین دلیل است که تعداد سپاهیان اسلام در جنگهای بدر، احد، خندق، خیبر و سپس موته و تبوک به تدریج رو به افزایش است و از هزار نفر به سی هزار نفر افزایش یافت. در این ده سال تعداد جمعیت مدینه که ناگهان به این حد افزوده نشد بلکه جایگاه و مقبولیت پیامبر و اسلام افزایش یافت. در جنگ بدر پیامبر برای جنگهای تن به تن افرادی را برگزید که از خاندان خود ایشان بودند که عمو و پسر عموی حضرت بودند. این مسئله به این معناست که هنوز پیامبر یاران قابل اعتماد در این حد نداشتند.
به هر حال غرض اینکه پیامبر هنگامی که وارد مدینه شدند قدرت غالب و برتر نبودند ولی ایشان در تعامل با گروههایی که در مدینه بودند روابط خود را بسیار محکم و جدی سامان دادند و هرگز از موضوع ضعف وارد نشدند. بلکه همواره با توکل بر خدا و با سلاح ایمان، عزت مسلمانان را حفظ کردند و از این طریق به قدرت رسیدند.
سابقه حضور پیامبر اسلام در مدینه به سال هشتم بعثت بر میگردد. ایشان در سال سیزدهم به مدینه هجرت کرد. بنابراین یهودیان مدینه، پنج سال فرصت داشتند درباره اسلام تحقیق کنند. همچنین آنان افراد فراوانی در مکه داشتند که میتوانست سبب آشنایی آنها با اسلام شود.
با این حال، هنگامی که نبی اکرم (ص) وارد مدینه شد، هیئتی از سه قبیله یهودی بنیقریظه، بنینضیر و بنیقینقاع خدمت حضرت رسیدند و از ایشان پرسیدند: «مردم را به چه میخوانی؟» فرمود: «به گواهیدادن به توحید و رسالت خودم. من کسی هستم که نامم را در تورات مییابید و علمایتان گفتهاند که از مکه ظهور و به این حره (مدینه) کوچ میکنم.» یهودیان گفتند: «آنچه گفتی، شنیدیم. اکنون آمدهایم با تو صلح کنیم که به سود یا زیان تو نباشیم و کسی را علیه تو یاری نکرده و متعرض یارانت نشویم؛ تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوی تا ببینیم کار تو و قومت به کجا میانجامد.»
پیامبر پذیرفت و قراردادی نوشته شد که بر اساس آن، یهود نمیبایست علیه پیامبر یا یکی از یارانش به زبان، دست، اسلحه، مرکب، پنهانی یا آشکارا، شب و یا روز اقدامی انجام میداد. اگر یهود این تعهدات را نادیده میگرفت، رسول خدا میتوانست خون ایشان را بریزد، زن و فرزندانشان را اسیر سازد و اموالشان را غنیمت بگیرد. جالب این جاست که پیامبر برای هر کدام از این قبایل، قراردادی جداگانه نوشت.
آنچه در این بین جلب توجه میکند قاطعیت پیامبر است. پیامبر پیمان بسیار سخت و قاطعی با یهود منعقد کرد و در مرحله اجرا نیز هرگز به دشمن اعتماد نکرد و برای اینکه دشمن در ادامه در پیمانشکنیهایش بهانه نیاورد با هر یک از آنها جداگانه پیمان بست.
آنچه در ادامه اتفاق افتاد این دوراندیشی و درایت پبامبر در عرصه روابط خارجه و تعامل با سایر رقبا را نشان داد. هر یک از طوایف یهود در ادامه یک به یک به تدریج پیمانشکنی کردند و پیامبر بر اساس پیمانی که با آنها منعقد کرده بود ضمن اینکه هر گونه بهانهتراشی و عوامفریبی را از آنها گرفت، توانست یک به یک رقبایش را از صحنه حذف کند. در واقع پیامبر با انعقاد پیمان جداگانه با آنها مانع از اتحاد دشمنانش با هم شد.
این اقدام پیامبر سبب شد مسلمانان خود را در مقابل سه دشمن نبینند بلکه هر بار با یک دشمن روبهرو بودند. طبیعی است مقابله با یک دشمن آسانتر از مواجهه با سه دشمن است. پیمانهای جداگانه مانع از این میشد که هر یک به کمک دیگری بیاید.
نکته دیگر که در این سیره پیامبر بسیار راهگشاست این است که پیمان پیامبر با آنها بسیار صریح و شفاف است از هر گونه توجیهگری و راه فرار دیپلماتیک به دور است به طوری که پیامبر بعد از پیمانشکنی هر یک از این طوایف توانست با آنها به شدت برخورد کند.
جمعبندی و نتیجهگیری
آنچه از آیات قرآن و سیره پیامبر در مورد تعامل با یهود و نصارا قابل برداشت است این است که هر کس به دشمن خود اعتماد کند نمیتواند روی موفقیت و سعادت را بیند. مسلمانان در تعامل با دشمنان خود همواره باید مراقب باشند و هیچگاه دشمن را بدون قید دشمنبودن لحاظ نکنند که اگر چنین کنند میدان را برای تاخت و تاز دشمن فراهم کردهاند و دراین بین وجود و کیان خود را به خطر انداختهاند.
آنچه مسلمانان در این بین باید توجه داشته باشند این است که بزرگترین سرمایه آنها ایمان و عمل صالح آنهاست که باوجود چنین سرمایه و سلاحی دشمن نمیتواند به آنها لطمه بزند. پس از تقویت ایمان، اکنون مسلمانان میتوانند با قاطعیت در مقابل دشمن بایستند و از تهدید او نهراسند.
البته صرف تقویت ایمان و عمل صالح کافی نیست بلکه در مقابل دشمن مکار و حیلهگر، همواره باید با هوشیاری و بصیرت برخورد کرد و توطئههای آنها را خنثی نمود.
پیامبر به خوبی این درس را از قرآن فراگرفتند و برای همه ما به خوبی تبیین نموده و در مقام عمل اجرا کردند. ایشان در مواجهه با یهود مدینه با اتکا به ایمان به خدا و عمل صالح، ایستادگی کردند و هرگز از ارزشها و اصول خود عدول نکردند. همچنین برای جلوگیری از توطئه و پیمانشکنی آنها با تیزبینی ویژهای اقدام نموده و ضمن قاطعیت تمام و عدم اعتماد به دشمن، با بستن پیمانهای جداگانه و صریح زمینه هرگونه توطئهگری را از آنها سلب نمودند.
امیرالمومنین امام علی (ع) چه زیبا این نکات را در نامه 62 نهجالبلاغه جمع کرده است. ایشان در این مورد میفرماید: «إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ»؛ همانا برادر جنگ، بیداری و هوشیاری است. هر کس از دشمن آسوده بخوابد، دشمن نسبت به او نخواهد خفت.
به امید روزی که مسلمانان با تکیه بر آیات قرآن و سیره نبوی در مسیر کمال و عزت گام بردارند.
لینک کوتاه: http://khbn.ir/T2LqpH