-
چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۵:۲۲ ب.ظ

حضرت امام از همان زمان با معرفی روز قدس، حرکتی را برای دفاع از فلسطین شروع کرد. سالی یک بار کشورهای اسلامی برای دفاع از فلسطین به میدان میآیند و سال به سال هم این حرکت پرشورتر میشود؛ براساس این درسی که امام داده است، باید فلسطین را تقویت کنیم و نگذاریم دشمن بر آنها مسلط شود.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی عراقی، از اعضای عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده اسبق حوزه انتخابیه قم در مجلس شورای اسلامی است. وی پیشتر در دوره هفتم و دوره هشتم نیز عضو این مجلس بود.
گفتگو پیشرو مصاحبه اختصاصی پایگاه صهیونپژوهی خیبر با حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی عراقی است:
ابتدا از انتخاب موضوع دشمنشناسی برای این مصاحبه تشکر میکنم. مسأله دشمنشناسی بسیار پیچیده است و با چند دقیقه نمیتوان عمق آن را روشن کرد؛ منتها میشود راهی را نشان داد و تا حدی به عمق دشمنی یهود با اسلام، نبی مکرم اسلام(ص) و مسلمانان در دنیا پی برد.
روایتی منصوب به امام صادق(ع) یا امام باقر(ع) در صافی نقل شده است که اهمیت مسأله دشمنشناسی را به خوبی نشان میدهد. امام(ع) میفرماید که یک سوم قرآن درباره دشمنان دین، یک سوم درباره محبت نسبت به ائمه و ولایت و یک سوم هم قصص و حکایتهای آموزنده و راهگشا است. یعنی بیش از دو هزار آیه قرآن درباره دشمنشناسی است. بنابراین لازم است در این زمینه وقت گذاشته شود و تعدادی اهل فکر و فن در تفسیر و تاریخ یهود کار کنند تا موضوع دشمنان دین را از قرآن استخراج کنند.
چند سوره قرآن درباره منافقان است و یک سوره هم به این نام آمده است. در سوره نساء، مائده، توبه، اعراف، بقره و در سورههای مهم مدنی، آیات متعددی درباره منافقان مطرح شده است. در خود سوره منافقان تعبیراتی با این مضمون آمده است که اگر ما به مدینه برویم «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»، ذلیلها را از مدینه بیرون میکنیم همانطور که این آیات نازل شد. یک بخش این آیه درباره دشمنشناسی و بخش دوم درباره یهود است. نصارا هم از منظر تثلیثی بودن آنان، یا باید مشرک و یا کافر بنامیم و آنها هم جزو دشمنان هستند که البته در حد یهود با این عناد و به این گستردگی دشمنی نکردهاند. امروز هم کشورهای مسیحی با اسلام، مسلمانان و کشور ما دشمنی میکنند.
اگر تنها بخواهیم از دیدگاه قرآن درباره یهود بحث کنیم، آیات باید از روشهای مختلف استقصا شود به این معنا که بعضی از آیات به صورت کامل اسم اینها را میبرد و میگوید که مسیحیها و یهودیها را به عنوان ولی یا سرپرست در زندگی خود قرار ندهید و با آنان دوستی نکنید. بخشی هم درباره شناخت آنها به عنوان اهل کتاب است، اما در بسیاری از آیات، یهود را نام نمیبرد و توطئهها و کارهایی که علیه مسلمانان کردهاند را بازگو میکند. آیه ۲۶ سوره احزاب میفرماید «وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا» خداوند متعال یهودیانی که در جنگ احزاب از مشرکان حمایت و به آنها کمک کردند را از آن عزت، برجها و منزلهای رفیع در اطراف مدینه به پایین آورد و ذلت را بر آنها مستولی کرد.
یهودیان در جنگ احزاب با تمام وجود به مشرکان کمک کردند. با توجه به محاصره یک ماهه شهر مدینه و غالب شدن ترس و وحشت در بین مردم و سختیهای آن، باطن بسیاری از افراد ضعیفالایمان به خوبی روشن شد که دائم از پایان کار مسلمانان سخن میگفتند. منافقان با شایعهپراکنی مردم را در عقیده خود سست میکردند تا به پیامبر کمک نکنند. اگرچه عدهای ایستادگی کردند و گفتند که پیامبر خدا(ص) پیش از این درباره دشمنانی به ما خبر داده که مدینه را محاصره میکنند و ما پیروز میشویم؛ صدق الله و رسول [خدا و رسول راست گفتند]، اما با گذشت یک ماه از محاصره مدینه و با کاهش قدرت و توانایی مسلمانان، میگفتند که کار تمام میشود، اما با کشته شدن عمربن عبدود به دست امام علی(ع)، خداوند وحشت را در دل دشمنان انداخت. باد شدیدی وزیدن گرفت که ظرف غذای بزرگی را واژگون میکرد، سنگها و شنها را این طرف و آن طرف میبرد و خیمهها را میکند که ابوسفیان گفت برگردیم. جلوتر از آن پیامبر خدا(ص) به نعیم بن مسعود که تازه اسلام آورده بود و دشمنان او را میشناختند گفت که در بین آنها برود و یهود را علیه مشرکان و مشرکان را علیه یهود تحریک کند که او نیز چنین کرد و این سبب شد که احزابیان بساط خود را جمع کردند.
پس از جنگ احزاب، پیامبر خدا(ص) مأمور شدند که کار بنینظیر را تمام کنند. بنینظیر یهودیانی بودند که در جنگ احزاب مشرکان را علیه مسلمانان تحریک و به آنان کمک کردند. بنابراین وقتی یهودیان بنینظیر به قلعههایشان باز گشتند، پیامبر با تعدادی از یاران خود، آنان را محاصره کردند. قلعههای بنینظیر بیش از بیست روز محاصره بود و یهودیان با تمام توان تلاش کردند و نقشههای بسیاری کشیدند که حداقل خود پیامبر را از بین ببرند، اما خداوند مسلمانان را بر آنها مسلط کرد، بسیاری از مردمشان کشته شدند و بقیه هم سرزمین خود را واگذار و از اطراف مدینه خارج شدند. اگر نقشههای بنینظیر و جریان معرفی شده در آیه ۲۶ سوره احزاب که علیه پیامبر و مسلمانان در مدینه طراحی کردند به دقت بررسی شود، خواهیم یافت که آنها مشرکان را تحریک و جنگ احزاب را به پا کردند؛ اگرچه با پیامبر پیمان بسته بودند.
یهود خیبر، بنینظیر و بنیقریضه توطئههای فراوانی علیه پیامبر و مسلمانان داشتند و نقشههای بسیاری را طراحی کردند. البته آنان که قلعههایشان فتح شد، بنینظیر نبودند، بلکه بنیقریضه بودند.
اگر ما این سه جنگی که پیامبر خدا(ص) درباره فتح قلعههای خیبر، بنیقریضه و بنینظیر انجام داد را بررسی کنیم، به عداوت آنان به خوبی پی میبریم. یهودیان موجودات بسیار خطرناکی هستند که با تحریک مشرکان و اعراب در مکه و جاهای دیگر، توانستند همه احزاب را منسجم و مدینه را محاصره کنند. بنابراین هم این آیه شریفه که میفرماید دشمنی یهود شدیدتر از نصارا است و هم این مضمون که تنها یک آیه به این صورت است، اما یهود با اینکه با پیامبر معاهده بسته بودند، معاهده را شکستند و با نقشه و دسیسه مشرکان را به جنگ پیامبر آوردند و جنگ احزاب را سرپا کردند تا فاتحه اسلام را بخوانند. جلوتر جنگهایی برپا شده بود اما به این صورت نبود. در جنگ احزاب همه قبایل را آوردند تا چراغ اسلام را خاموش کنند؛ بنابراین وقتی در جنگ احزاب شکست خوردند، خداوند بلافاصله پیامبر را مأمور کرد تا با بنیقریضه بجنگد. با توجه به اینکه کمی مسلمانان ترسیده بودند و امکاناتی هم نبود، اما موقعیت خوبی به دست آمده بود که کار یهودیان بنی قریضه تمام شود. مردم مسلمان مدینه هم فهمیده بودند که چگونه اینها از پشت، خنجر میزنند.
درباره مطالعه دشمنشناسی از دیدگاه قرآن، آنچه به ذهن میرسد این است که ابتدا باید تمام آیات مرتبط استخراج شود. در همه آیات هم کلمه یهود نیامده، گاهی اوقات از اهل کتاب نام برده شده است. مانند «اوتی الکتاب» که مراد یهود و نصارا است. زرتشت هم که معمولا نمیخواهند او را پیامبر خطاب کنند، اگرچه چند روایت در این زمینه وجود دارد، اما قبول نمیکنند که زرتشت پیامبر ایرانیان بوده است. در آیاتی هم که واژه یهودی وجود دارد، یا واژه یهود و نصارا چه در سوره بقره یا سورههای دیگر متعدد است. آیاتی هم که رسما دشمنی اینها را اعلام میکند، باید جمعآوری کرد و ذیل این آیات، به صورت کامل طراحیها و نقشههای که کشیدهاند و پیمانهایی که بسته و شکستهاند را از آیات در آورد و نشان داد که این جمعیت چه کاره هستند.
قرائن تاریخی پیش از انقلاب نشان میدهد که ایران در زمان شاه با اسرائیل نه تنها رابطه داشت، بلکه کمکهایی هم به یهود میکرد که برای رژیم بسیار عادی بود. آن زمان وقتی به عربستان سعودی میرفتیم، ما را مسخره میکردند و میگفتند که شما با اسرائیل رابطه دارید. اسرائیل از طرف ارباب بر اوضاع ایران مسلط بود و رفت و آمد میکردند. باید توجه داشت که رابطه اسرائیل با ایران بسیار قوی بود، حتی وقتی ما جلد اول تفسیر نمونه را مینوشتیم و در سال ۱۳۵۱ آن را برای چاپ آماده کرده بودیم، از آنجا که نقشههای بنیاسرائیل در این تفسیر بیان شده بود، ارشاد آن زمان نگذاشت که چاپ شود تا اینها را حذف کردند. این اندازه در ایران نفوذ داشتند و رابطه برقرار بود که چاپ تفسیر آیات قرآن را هرکجا که ذیل آیه به عنوان بنیاسرائیل مطرح بود و برای شناخت اینها توضیحاتی درج شده بود، چاپ نمیکردند. مانند سوره بقره که چند جا درباره بنیاسرائیل سخن گفته شده بود؛ بنابراین آن زمان اینچنین بود. حالا هم اگر کسی بخواهد دشمنی اینها را ببیند، باید به رابطه شاه و اسرائیل پیش از انقلاب توجه کند و ارتباطهای اقتصادی، غیراقتصادی و سیاسی آنان را مورد بازبینی قرار دهد، به ویژه درباره جنگ و مبارزه که شاه با اینها مبارزهای نداشت.
تسلط انگلستان، اسرائیل یا آمریکا پیش از انقلاب به حدی بود که یکی از آقایان میگفت فردی در اصفهان میخواست برای نشریهای مجوز بگیرد. پس از یکسال تلاش موفق به کسب مجوز نشد و برای او مجوز صادر نکردند. بعد که علت را پرسید به او گفتند که دست ما نیست؛ باید از اسرائیل یا انگلستان رسما به ما دستور و اجازه دهند. آقای محسنی اراکی که در خبرگان و تقریب مذاهب اسلامی است، چند وقت پیش میگفت که وقتی در لندن حضور داشتم به کتابخانه آنجا رفتم که بسیار وسیع است. یک جا درباره رابطه انگلستان و مسائل سیاسی آنها با ایران کتابهایی را دیدم و در بین آنها یک کتابی را پیدا کردم که این جریان آن فردی که میخواست برای نشریهاش مجوز بگیرد در آنجا آمده بود که بعد انگلستان به استاندار اصفهان برای انتشار یک نشریه اجازه میدهد. این اندازه ارتباطات محکم بوده است. اگر بگوییم پیش از انقلاب همان تسلطی که انگلستان و آمریکا در این کشور داشتند که هیچ اختیاری از خود نداشتیم و مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما دست آمریکا و انگلستان بود، آن زمان که اسرائیل جوجه اینها در منطقه بود نیز همه چیز را زیر نظر داشت. این اتحاد رژیم شاهنشاهی و اسرائیل را میشود از لحاظ تاریخی دنبال و بررسی کرد و دید که چه جنایتهایی صورت گرفت. امروز که ما چوب را به سر آمریکا یا انگلستان میزنیم، توطئههای آنان را میبینیم.
وقتی روایات ما قرآن را به سه بخش دشمنشناسی، اهل بیت، محبت و ولایت و دیگر قصص و مسائل قرآنی تقسیم میکند، میفهمیم که اهمیت ماجرا چیست. بیش از دو هزار آیه درباره دشمنان است. باید همه آیات درباره بنیاسرائیل، یهود و دشمنان استخراج شود و تفاسیر ذیل آیات را با وسعتی که دارد به دست آوریم تا متوجه دشمنی یهود شویم. به ضمیمه آن، تاریخ اسرائیل در رابطه با ایران پیش و پس از انقلاب که همه بودهاند و میدانند.
حوزه پیش از انقلاب چه اندازه با جریان یهود آشنا بوده است؟
آشنایی حوزه پیش از انقلاب با تاریخ یهود از طریق تفسیر نمونه یا تفاسیر دیگری بود که میدیدیم. وقتی آیات درباره بنیاسرائیل یا یهود ملاحظه میشد، تفسیر نمونه نکات لازم را ذیل آیات مرتبط با بنیاسرائیل که نسبت با یهود داشت، بیان شده بود. البته کتابهایی درباره تاریخچه یهود نیز وجود داشت. آنچه آشنایی ما درباره این انسانهای عنود بود، از قرآن است.
اگر از آشنایی حوزه پیش از انقلاب با جریان یهود سؤال پرسیدم، هدفم جریانشناسی یهود در همان برهه از تاریخ بود. میخواستم بدانم که جریان حوزوی آن زمان چه مقدار با جریان یهود به ویژه اسرائیل آشنایی داشت؛ در حالی که چند سالی از تأسیس این رژیم غاصب نگذشته بود.
شاید دیدگاه تفسیری درباره یهود مانند امروز نبود. آن زمان ظاهر آیات را میدیدیم و کاری که امروز انجام شده، نشده بود. اما حوزه درباره عملیاتی که اینها انجام میدادند اطلاع داشت و میدانست که اسرائیل با ما چه میکند و چه نقشههایی در سر دارد. طلاب اگر میتوانستند با بزرگان و اساتید در این زمینه صحبت میکردند و دیدگاه آنان را درباره دشمنی اسرائیل جویا میشدند، اما ارتباط این رژیم با شاه به گونهای بود که نمیتوانستند به صورت علنی در این زمینه صحبت کنند. بنابراین آنچه در آن زمان بوده، عملیات ظاهری بوده و اگر کار قوی هم در این زمینه صورت گرفته، محدود بوده است.
موضع بزرگان حوزه پیش از انقلاب در ارتباط با یهودشناسی یا شناخت صهیونیسم چگونه بوده است؟
من حداقل نوشتهای جز از طریق تفسیری که علامه طباطبایی در ذیل آیات به صورت بسیار دقیق و ظریف نوشته و مسائل را مطرح کردهاند، ندیدهام. در حال حاضر تفسیر آقای جوادی آملی یک نمونه کامل درباره شناخت دشمن است که وقتی به آیات میرسیم، مطالب به خوبی و نکات به ظرافت مطرح شده است؛ اما آن زمان تفسیر ابوالفتوح رازی و منهج الصادقین بوده است. آن موقع هم تفسیر المیزان گل کرده بود. تفسیر مجمع البیان هم تفسیر خوبی است.
نخستین تفسیر در بین تفاسیر، تبیان شیخ طوسی است که چندان منظم نیست. تبیان نخستین تفسیر ترتیبی نوشته شده در جهان تشیع است. پس از تبیان، مجمع البیان را مرحوم طبرسی تنظیم میکند. تبیان لغت را معنا میکند بعد شأن نزول را اما مجمع البیان کاملا اینها را تنظیم میکند. لغت، اعراب، شرح نزول، تفسیر و بعد هم مربوط به تفسیر علامه است که در آنجا این مطالب ذیل آیاتی که گفتیم آمده است و اگر بخواهیم کار عمیقی انجام شود راهش این است.
پس از انقلاب و در دوران رهبری امام خمینی(ره)، جریان شناخت صهیونیسم چگونه بین طلاب شکل گرفت.
حضرت امام بیشتر جنایات شاه و اسرائیل را برای مردم بیان و ذهن مردم را آماده کرد. حتی اگر در زمان آقای بروجردی میخواست این شناخت روی دهد، زمینه آن فراهم نبود. اما در زمان حضرت امام چه در اطلاعیهها و یا ۱۵ خرداد ۴۲ و روز عاشورایی که ایشان صحبت شکنندهای را علیه شاه بیان کرد، ابتدا بستر را فراهم کرد تا مردم بفهمند که شاه یک نوکر دست بسته برای آمریکا و اسرائیل در کشور است و خود کارهای نیست. وقتی بستر فراهم شد، مردم از امام حمایت کردند. اگرنه چقدر آنها توطئه کردند و جسارتهایی مثل سید هندی به امام نسبت دادند تا امام را تضعیف کنند. حضرت امام با آن همه افتخاراتی که داشت به ویژه در ۳۲ خرداد که کتاب اسرار هزار ساله را نوشت، این خانواده را کامل میشناخت و تمام جنایتهای اینها را برملا کرد و توانست مردم را آماده کرده و به میدان بیاورد و با حضور مردم هم کار بزرگی انجام شد.
وظیفه حوزه علمیه و طلاب به ویژه طلاب جوان درباره شناخت صهیونیسم چیست و چه کارهایی را باید انجام دهند؟
برای طلاب اینگونه مطرح شده که یکی از کارهای لازم دشمنشناسی است؛ چراکه همه ضربههایی که میخوریم از این ناحیه است. امام علی(ع) میفرمایند «کسی که نسبت به دشمن بیتوجه بوده و غفلت داشته باشد، وقتی حوادث رخ میدهد تازه بیدار میشود که دیگر کاری نمیشود کرد.» بنابراین حوزه کنونی ما حوزهای است که در آن اکثریت میدانند تمام لطمههایی که خوردیم از ناحیه دشمن بوده است و الآن هم اگر یک روزی کوتاه بیاییم و دشمن را نشناسیم و طراحیهای دشمن را ندانیم، لطمه خواهیم خورد.
مستندی چند روز پیش در تلویزیون پخش شد که در آن از تلاش اینها برای براندازی نظام پرده برداشت. تلاش آنان برای براندازی تا جایی بود که بسیاری از افراد در داخل کشور باورشان شده بود که کار تمام است. مگر نگفته بودند که جشن کریسمس امسال را در تهران برگزار میکنیم. نمایش پسر پهلوی در این مستند و رژههایی که میرفتند و اسکورتی که قرار بود بیایند سه هزار کشته از مردم بر زمین بگذارند و بعد هم حکومت را در دست بگیرند، نشان از حرکتهای دشمن دارد. این فضای مجازی را که دشمنان در اختیار دارند ببینید. دیماه سال گذشته یادمان نرفته که دشمن کد میداد که معترضان به کجا بیایند و شلوغ کنند. اینها را با گوش خود میشنویم.
اگر حوزه حقیقت دشمن را بشناسد و طراحیهای او را دائما رصد کند و دنبال خنثی کردن آنها باشد، میتواند بقاء داشته باشد. بعید است کسی که بیرحمیهای دشمن مانند برجام و بعد هم برجام ۲ و ۳ که قرار بود طراحی شود [آقا جلوی آن را گرفت] را ببیند، به فکر دشمنشناسی نباشد. با این چیزهایی که امروز میبینیم اگر به فکر دشمنشناسی و نقش توطئههای دشمن و برنامهریزی برای خنثی کردن این نقشهها نباشیم، معلوم است که از بحث حوزوی بودن دور هستیم. گمان میکنم در حوزه افراد بیتفاوت کم داشته باشیم به ویژه طلاب جوان که همه در این زمینه پرشور، متین و پیگیر هستند. اگر بحث دشمنشناسی در حوزه جا بیفتد و حوزه دائما دشمن را رصد کند و برای برهم زدن نقشههای دشمن تلاش کند، هم نظام بقاء پیدا میکند و هم دشمن ناچار است که عقبنشینی کند.
برخی جریانهای حوزوی در برابر مسأله فلسطین جبهه میگیرند یا میخواهند آنگونه که باید و شاید مبارزه با صهیونیسم مطرح نشود؛ وظیفه طلاب انقلابی در برابر این جریانها چیست؟
حضرت امام از همان زمان با معرفی روز قدس، حرکتی را برای دفاع از فلسطین شروع کرد. سالی یک بار کشورهای اسلامی برای دفاع از فلسطین به میدان میآیند و سال به سال هم این حرکت پرشورتر میشود؛ براساس این درسی که امام داده است، باید فلسطین را تقویت کنیم و نگذاریم دشمن بر آنها مسلط شود. این امر دو فایده دارد: یکی اینکه فلسطین هر سال زنده میشود. اگر طرح امام در نامگذاری روز قدس نبود و حرکت این ملتی که ماه رمضان هر سال برای حمایت از فلسطینیها به میدان میآیند وجود نداشت، اسرائیلیها آنها را نابود کرده بودند و همانگونه که طی دو سه روز مصر را موشکباران کردند، اثری از فلسطین برجای نمیگذاشتند. بنابراین حوزه اگر تبعیت از امام کند و امام را قبول داشته باشد، میداند که ایشان طرح و نقشه را ارائه کردهاند. فایده دوم اینکه ماهیت اعراب مرتجع که از فلسطین حمایت نمیکنند به زودی روشن میشود؛ وگرنه اگر این کار را نکرده بودیم لطمه خودمان هم بیشتر بود.
در حال حاضر افراد مسلح با اعتقاد به امام راحل و رهبر معظم انقلاب در بیرون از ایران مبارزه میکنند و حزبالله لبنان و سیدحسن نصرالله با قدرت ایستادهاند و شناخت دقیقی درباره اسرائیل دارند؛ وگرنه زدن ایران اسلامی مدنظر اسرائیل است. امام خمینی(ره) تکلیف ما را درباره فلسطین و تقویت این کشور مشخص کرده است چراکه در مقابله با دشمن نخستین خاکریز ما فلسطین است و اگر اینها شکست بخورند، دشمنان به سراغ ما میآیند. بنابراین ما هرچه فلسطین را تقویت کنیم، خودمان را تقویت کردهایم.
نظر شما درباره برخی جریانها که موضع مخالف نسبت به تقویت فلسطین دارند، چیست؟ به طور مثال جریان شیرازیها که جمعه آخر ماه مبارک رمضان را یوم السامرا نام نهادهاند و هر سال در این روز مردم را جمع میکنند و به سامرا میبرند و آنها هم روضهخوانی میکنند و پس از افطار برمیگردند. مسلم است که در برابر روز قدس امام قرار گرفتهاند.
این جریانها مشکلی برای نظام هستند. باید با یک طراحی بسیار مناسب و شایسته، اینها را سرجایشان نشاند و جلویشان را گرفت. به طور مثال نگاه کنید از وحدت چه استفادههای مناسبی در برابر دشمن میشود، اما اینها برعکس آن عمل میکنند. طبیعی است که اینها در برابر خط امام و رهبری ایستادهاند، اما ما نباید از این جریانها بترسیم. جامعه ما و حوزویان هوشیار هستند و به طور دائم برای برخورد با طرحهای این جریانها آمادگی دارند. چند وقت پیش هم که پسر ایشان را زندانی و با تعهداتی آزاد کردند در راستای همان دقتنظر است. حالا از کجا این پولها میآید نمیٔدانم اما به شدت به دنبال آن هستند که مساجد و هیئات قم و نیز در کل کشور و در هر جایی که امکان دارد برنامهریزی کنند که باید در برابر اینها برنامه داشت.
لطفا درباره جریان نفوذ بیشتر توضیح دهید؟
اینها نفوذ حوزوی است که بسیار خطرناک است اما به صورت عمومی، در ادارت و ردههای مدیریتی نیز ممکن است نفوذ داشته باشند. این همه کارشکنی در اقتصاد را چه کسی پشتیبانی میکند. وقتی میگویند فردی هشت تن طلا خریده است یا یک جوان، ۳۸ هزار سکه خریده است! باید دید این پولها از کجا میآید و قاعدتا نفوذی است که از خارج پشتیبانی میشود.
متأسفانه نفوذ دشمن دامنگیر بزرگان حوزه هم شده است. برخی از اساتید بزرگ حوزه که بعضا هم به بیوت مراجع وابستگی دارند در برابر نهادهای انقلابی از جمله جامعه مدرسین موضعگیری میکنند. با چنین افرادی چگونه باید برخورد کرد که وجهه انقلابیها خراب نشود؟
اگر بگوییم برخورد شود یا در برابر هم بایستند و بجنگند، برای چهره انقلاب خوب نیست. برخورد با هرکسی باید به فراخور خود او انجام شود. اینکه ما چگونه [نامفهوم است]. در برابر کسانی که حوزه مباین هستند یا مباین نیستند باید فکر و طراحی شود و آنها را باید مدیریت کرد. پیامبر هم که در مدینه با این همه دشمن و قبایل یهود روبهرو بودهاند، تدبیر میکردند و با آن تدبیرها توانستند تا ۱۰ سال کمر دشمن را بشکنند. با این افراد باید با تدبیر برخورد کرد و باید هوشیار بود که نفوذ از چه طریقی و از سوی چه کسی است و روش برخورد با آنها چگونه است؟ قهرا ما نمیتوانیم بجنگیم بلکه باید با طراحیها و مدیریتهای صحیح جلوی این نفوذ و نقشههای آنها را بگیریم.
برخی شبههای را درباره کمک به مردم فلسطین مطرح میکنند و میگویند که چرا باید پول ملت خرج فلسطینیها شود و چرا باید از آنها حمایت کنیم! ممکن است این مسأله از طریق برخی بزرگان هم شکل گیرد که چرا باید از آنها حمایت کنیم.
مردم را باید روشن کنیم؛ این سخن در منبرها گفته شده است که وقتی داعش را در منطقه آوردند، تا بیست کیلومتری مرز ما آمد و اگر همان موقع جلوی اینها گرفته نشده بود، کشور ما مانند عراق و سوریه میشود. حلب، دومین شهر بزرگ سوریه را ببینید که امروز به چه وضعی درآمده است. داعشیها اگر به ایران میآمدند غیر از این عمل نمیکردند. اگر ما هزینه میکنیم برای امنیت خودمان است نه اینکه بخواهیم پول خود را به فلسطین، سوریه و عراق بدهیم. ما دشمن را در بیرون مرزها بایکوت میکنیم که شهرهای ما را ویران و به عرض ما هتک حرمت نکند. اینها باید برای مردم روشن شود.
سادهلوحی است که افرادی شبهه بیاندازند و مردم هم باور کنند. بله چرا ما باید با این وضعیتی که داریم به عربهای عراق و سوریه و فلسطین کمک کنیم؟! اما بحث این است که مگر در زمان جنگ، دشمن به ایران حمله نکرد و ما هشت سال در برابر او ایستادگی نکردیم. برنامه اینها ورود به کشور است، منتها با این طراحی که شد در بیرون از مرز جلوی دشمن را گرفتند و نگذاشتند که ما در داخل خسارت ببینیم؛ به طوری که الآن امنترین کشور هستیم. این شیطنتها را باید با گفتمان برملا کرد و مردم را به این موضوع توجه داد.
عدهای که مقرض هستند دشمنی دارند اما عدهای از روی جهل و نادانی به دام دشمن میافتند که با صحبت و گفتمان میتوان آنها را روشن کرد.
در مدتی که در مجلس حضور داشتید، خاطرهای درباره ارتباط با فلسطینیها یا برخورد با آنان در زمان حج دارید؟
همانطور که میدانید از هر کشوری گروهی به عنوان رابط در مجلس شورای اسلامی حضور دارند. آن زمان من لبنان و فلسطین را انتخاب کردم و سرگروه آن افراد بودم. منتها خودم به لبنان نرفتم، اما به کشور ایران که میآمدند و جلساتی که برگزار میشد را اداره میکردم. دیگر کشور فنلاند بود که میگفتند رؤسای مجلس آنجا خانمها هستند؛ بنابراین در دوره هفتم که در مجلس بودیم دکتر افرا را فرستادیم. در آن زمان جلساتی برگزار میشد و روزهایی که باید در مجلس صحبت میکردند، خود ما دخالت داشتیم و پیگیری میکردیم.
خاطرهای که یادم باشد ندارم اما اینها از حمایت مجلس و صحبتهایی که در سالگرد فلسطین و مانند آن میکردند بسیار خوشحال بودند و میگفتند که رفتار مجلس ایران برای روحیه ما بسیار مؤثر است.