-
شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۴۷ ق.ظ

پس از اتمام جنگ و خروج اسرائیل از لبنان، مقامات اسرائیلی حزبالله را مایه دردسر میدانستند و در سالهای اخیر تأکید کردند که حزبالله تهدیدی خطرناک از لحاظ استراتژیک است.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، «امنیت ملی اسرائیل» نام کتابی است که توسط «افرایم انبار» به روی کاغذ آمد و توسط حمید نیکو ترجمه شد و انتشارات مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور به چاپ رساند. این کتاب به بررسی اتفاقات مختلف در رژیم صهیونیستی پرداخته است و سرآغاز کار خود را پس از جنگ یوم کیپور و سالهای ۱۹۷۳ آغاز کرده و تا آخرین اقدامات آن در خاورمیانه را بحث نموده است.
استراتژی اسرائیل پس از سال ۱۹۷۳
جنگ ۱۹۷۳ برای اسرائیل یک نقطه عطف محسوب میشود. اگر چه ارتش اسرائیل کشورهای عربی را شکست داد، اما از این موضوع احساس پیروزی نمیکرد. پس از پایان جنگ نیز این رژیم به لحاظ سیاسی منزوی و بیش از پیش به حمایت دیپلماتیک و اقتصادی وابسته شد. بهعلاوه، در دوره پس از جنگ، اختلافات اسرائیل و تنها حامی آن یعنی آمریکا در مورد غرب آسیا به شدت افزایش یافت. با وجود اینکه پس از جنگ ۱۹۷۳ نفوذ آمریکا در منطقه افزایش یافت، اما این کشور در برابر فشار اعراب آسیبپذیرتر شد. کشورهای نفتخیز عربی برای آمریکا ارزشمند بودند، آمریکا علاوه بر تمایل به حفظ گرایش غربی مصر، به جلب سوریه یا عراق بهسوی خود امیدوار بود. اسرائیل که از نظر آمریکا متحدی درگیر جنگ و اغلب منزوی تلقی میشد، برای منافع آمریکا جایگاه کم اهمیتی پیدا کرد و به همین خاطر اعراب خود را در جنگ پیروز میدانستند و میگفتند که جنگ شش روزه هزینه سیاسی برای آنها نداشته بلکه باعث پیشرفت شده است.
استراتژی دفاعی
اسرائیل یک کشور(البته این نظر نویسنده کتاب است که با واقع امر متفاوت است و باید گفت رژیم اشغالگر قدس) با قدرتی تثبیت شده است و هیچ ادعای ارضی ندارد. در حالی که همسایگان عرب این رژیم بهدنبال تصرف اراضی و تحقق رویاهای تاریک نابودی اسرائیل هستند. اگرچه اسرائیل پیش از سال ۱۹۷۶ به لحاظ استراتژیک موضعی تدافعی اتخاذ کرده بود، اما دکترینی نظامی تدوین کرد که مبنای آن قاعده بهانهجویی برای آغاز جنگ بود و مطابق آن حملات پیشگیرانه یا پیشدستانه، صحنه نبرد به قلمرو دشمن کشانده میشود. به معنای اینکه اسرائیل با استفاده از رسانهها و مطبوعات کاری کند که مقصر و جنگخواه کشورهای عربی باشند و خود بیگناهی بیش نباشد. پس از ژوئن ۱۹۷۶ اسرائیل این راهبرد را تغییر داد؛ بر این مبنا عمق استراتژیک حاصل از مرزهای جدید اسرائیل، تهدید علیه موجودیت آن را از بین برده و این رژیم را قادر میساخت که نخستین حمله اعراب را با موفقیت دفع کند. این استدلال بر اساس نظریه اولویت دفاع شکل گرفته بود.
جنگ اسرائیل مقابل انتفاضه
تا پیش از انتفاضه پژوهشگران کشمکش اعراب و اسرائیل، بیشتر به بُعد بینالمللی این کشمکش توجه میکردند. با وجود این ماهیت طولانی مدت این کشمکش ویژگیهای نژادی فرهنگی آن را برجسته کرد. در واقع کشمکش اعراب و اسرائیل دارای بعدی نژادی است بهطوری که دو حیطه مجزای خشونت، روابط دولتی و نژادی مشهود است. کشمکشهای نژادی پیش از ۱۹۴۸ نیز وجود داشت، پس از ۱۹۶۷ با الحاق مناطق فلسطینینشین کرانه باختری و غزه تحت حاکمیت اسرائیل جدیتر شد. از سوی دیگر، چنین کشمکشی معمولاً تنشها و خشونتهای نامتقارن ایجاد میکرد. آغاز انتفاضه نمونه بارزی بود از کشمکشهای نژادی در آن زمان و شورشهای مردم فلسطین علیه دولت اسرائیل که شدت گرفت و این اتفاقها چه فلسطینیان و چه اسرائیلیها را شگفت زده کرد.
بحث جنگگریز ناپذیر در اسرائیل
از سال ۱۹۸۲ طرحی مبنی بر جلوگیری از تهدیدات احتمالی از سوی لبنان به مردم شهرکنشین شمال اسرائیل به اکثریت کنست اجرا شد اما با تلفات شدید اسرائیل از طرف لبنان این مسأله محبوبیت خود را از دست داد و آرام آرام اکثریت آرا نیز از آن سلب شد. با کشتار گسترده مردم فلسطین و قتل عام در پایگاههای پناهندگان مخالفان دولت و سیاستمداران برای جلوگیری از این جنگها دست بهکار شدند و اولین اختلافات رسمی در اسرائیل شکل گرفت.
ترکیه، شریک استراتژیک جدید اسرائیل
در اواخر سال ۱۹۹۱، ترکیه روابط دیپلماتیک خود را به سطح سفیر ارتقا داد و پس از آن دیدارهایی در سطوح عالی برقرار کرد. مهمترین دلیل وجود این روابط افزایش امضاهای قراردادی بین دو کشور است که به همکاری وزارات دفاع دو کشور منتهی است. ترکیه برای فرار از مسائل خاورمیانه و اروپایی نگه داشتن خود دست به این قبیل کارها میزند تا شاید برای ترکیه مدرنیزه شدن از سوی اسلام و اعراب غیر ممکن باشد و برای همین دست به دامان یهودیان شده است. همکاریهای اسرائیل با ترکیه عمدتاً به دلایل امنیت ملی بود و به این همکاریها شکلی استراتژیک داد. روابط حسنه ترکیه و اسرائیل مطابق روابط اتحاد نظامی محسوب نمیشود؛ زیرا تمایل نداشتند که در صورت حمله به آنها، برای حفظ منافع یکدیگر وارد جنگ شوند. ترکیه و اسرائیل هر دو وحشت داشتند تا خود را وارد درگیریهایی کنند که ارتباط اندکی با امنیت ملی آنان دارد و هیچ یک از دیگر انتظار نداشتند که طرف مقابل خود را وارد جنگها کند.
اشتباهات اسرائیل در جنگ سی و سه روزه
رهبر اسرائیل آمادگی لازم را در تابستان ۲۰۰۶ علیه اسرائیل نداشت. سیاست استراتژیک پس از خروج یکجانبه از لبنان به این صورت بود که بازدارندگی اسرائیل از بروز جنگ جلوگیری میکند. پس از اتمام جنگ و خروج اسرائیل از لبنان، مقامات اسرائیلی حزبالله را مایه دردسر میدانستند و در سالهای اخیر تاکید کردند که حزبالله تهدیدی خطرناک از لحاظ استراتژیک است. در ژوئیه ۲۰۰۳ شائول موفاز، رئیس پیشین ستاد ارتش، نسبت به تهدید حزبالله هشدار داد که بیشتر مناطق شمالی اسرائیل در برابر موشکهای حزبالله آسیبپذیر هستند.
لینک کوتاه: http://khbn.ir/DvOns