-
يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۳۱ ق.ظ

در سال ۱۹۶۹، حزب هواشناس به صورت رسمی و زیرزمینی اعلامیه «اعلام جنگ درآمریکا» را منتشر کرد و تلاش کرد تا دانشجویان سفیدپوست رادیکالی را برای شرکت در فعالیتها خود که میتوانست منجر به یک جنگ نژادی در آمریکا شود، تحریک کند.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، مدتی قبل کتابی تحت عنوان «صد و یک پروفسور خطرناک» در آمریکا منتشر شد. موضوع این کتاب معرفی صد و یک پروفسور دانشگاهی است که جرمشان سخن گفتن درمورد هولوکاست و یهود در کلاسها و کتابهایشان است. در کنار انتشار این کتاب به اساتید دانشگاههای دیگر هشدار داده شده که چون این افراد از خط قرمزها عبور کردهاند نباید از آثار آنها استفاده کنید. در مجموع وقتی آزادی نامحدود شود خودش مشکلاتی به وجود میآورد که نهایتاً محدودش خواهد کرد. متن ذیل معرفی «پروفسور بیل آیرس» یکی از صد و یک پروفسوری است که نویسنده کتاب به آن پرداخته است.
پروفسور بیل آیرس (Professor Bill Ayers)
دانشگاه ایلینوی، شیکاگو، استاد برجسته آموزش ابتدایی دوران کودکی(آموزش از زمان تولد تا سن هشت سالگی) ومحقق برتر دانشگاهی در دانشگاه ایلینوی، دانشگاه شیکاگو، یکی از رهبران گروه «هواشناس» در دهه ۱۹۷۰، «من از بمب گذاری پشیمان نیستم. احساس میکنم که به اندازه کافی بمب گذاری نکردیم.»(بیانیه ایرس در سال ۲۰۰۱)، بیل آیرس به همراه همسرش برناردین دورن، از رادیکالهای دهه ۱۹۶۰ بود. او رهبر یک حزب دانشجویی جامعه دموکراتیک به اسم «هواشناس» بود که از سال ۱۹۶۹ فعالیت خود را به صورت زیرزمینی ادامه داد تا به اولین حزب علیه آمریکا تبدیل شود. آیرس که این نام را از روی متن یکی از آهنگهای باب دیلان انتخاب کرده است، هواشناس را به عنوان «ارتش سرخ آمریکایی» توصیف میکند.
در سال ۱۹۶۹، حزب هواشناس بهصورت رسمی و زیرزمینی اعلامیه «اعلام جنگ درآمریکا» را منتشر کرد و تلاش کرد تا دانشجویان سفیدپوست رادیکالی را برای شرکت در فعالیتها خود که میتوانست منجر به یک جنگ نژادی در آمریکا شود، تحریک کند. سفیدپوستان تندرو باید «برتری حاصل از پوست سفید» خود را برای کمک به مردم جهان سوم در جهت غارت ثروت غیرمشروع ایالات متحده کنار بگذارند. حزب زیرزمینی هواشناس موفق به بمبگذاری کاخ کنگره آمریکا، دفتر مرکزی پلیس شهر نیویورک، پنتاگون و دفاتر گارد ملی در واشنگتن، D.C.، و بسیاری از اهداف دیگر شد. در سال ۱۹۷۰، سه نفر از اعضای آن در یک خانه شهری که در آن درحال ساختن یک بمب که قصد داشتند آن را در یک مراسم رقص دسته جمعی که برای نیروهای نظامی جوان تازه استخدام شده به همراه دوست دخترهایشان در فورت دیک، نیوجرسی برگزار میشد قرار دهند، خود را منفجر کردند. FBI به مدت پنج سال نتوانست آیرس، دورن و همکارانشان که توسط شبکهای از افراد چپگرای انقلابی منجمله وکلای گران قیمتشان محافظت شده بودند را دستگیر کند، تا این که این سازمان از طریق درگیریهای داخلی از هم پاشید. آنها در سال ۱۹۸۰ از حالت زیرزمینی خارج شدند و چون از لحاظ فنی به صورت نامناسبی مورد بازجویی قرار گرفته بودند، برای جرایمشان حکم زندان دریافت نکردند. هر دو به کالج برگشتند، جایی که دوستان سیاسیشان اکنون اعضای هیات علمی شده بودند و به آنها کمک کردند تا وارد کارهای جدیدی شوند.
دورن به استاد حقوق دانشگاه نورث وسترن و یکی از اعضای برجسته انجمن حقوقی آمریکا تبدیل شد. آیرس به استاد برجسته آموزش ابتدایی دوران کودکی ومحقق برتر دانشگاهی در دانشگاه ایلینوی، شیکاگو شد. هیچکدام از آنها نظرات سیاسی خود را حتی ذرهای تغییر ندادند. پروفسور آیرس مجموعهای از کتابهای مربوط به پدر و مادر بودن و آموزش کودکان نوشته است، از جمله: چگونه معلم شویم، کودکان و نوجوانان شهری، معلمان شهری. با این حال، جدیدترین کتابش با عنوان «روزهای فراری بودن» خاطرهای است از دورانی که «هواشناس» بود. پروفسورآیرس در قالب یک متن آشفته، یکایک مراحل زندگی خود را بهعنوان یک رادیکال در سال ۱۹۶۰، نقشش را بهعنوان سازماندهنده یک شورش با عنوان «روزهای خشم» که در سال ۱۹۶۹ در شیکاگو اتفاق افتاد، دوران منصوب شدندش به عنوان رهبر گروه هواشناس، کمپینهایی خود در سراسر آمریکا و نفرت خود نسبت به ایالات متحده را بازگو میکند. یک بار ایرس گفت: «چه کشوری؟ باعث میشود بخواهم بالا بیاورم.»
مدت کوتاهی پس از خرج شدن گروه هواشناس از حالت زیرزمینی با ایرس در مهد کودکی که او در حال تدریس در آن بود، مصاحبه شد و او بهعنوان نتیجه خوش شانسیاش در دستگیر نشدن اظهار داشت: «به گناهکاری جهنم، به آزادی یک پرنده، آمریکا کشور فوق العادهای است.» بخش قابل توجهی از کتاب پروفسور آیرس «روزهای فراری بودن» در مورد فعالیتهایاش درمورد ساختن بمب و به کاربردن مواد منفجره بحث میکند مثل این میماند که در حال نوشتن درسهایی برای تندروهایی است که در آینده شکل میگیرند. پروفسور آیرس با افتخار میگوید که او در تمام بمبگذاریهایی که در بالا گفته شده به استثنای بمبگذاری شوم خانههای شهری که در آن دوست دختر خود او، دیانا اوتن کشته شد شرکت داشته است. آیرس در بازگو کردن نهضت بمبگذاری خود اظهار میدارد «یک بمب خوب ویژگی غیر قابل وصفی دارد، شب به شب و روز به روز، هر صحنهی شگفتانگیزی که شاهد آن بودم بسیار وحشتناک و غیر منتظره بود و در آن هیچ شهری نبود که در ذهن من مجدداً بتواند آباد شود. ساختمانهای بزرگ و خیابانهای پهن و سیمان و فولاد دیگر وجود نداشتند. این بناها آسیبپذیر و قابل انهدام بودند. با استفاده از یک مشعل، یک بمب یا یک باد قوی، آنها نیز از بین میروند و فرو میریزند.» در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ – روز حملات تروریستی – نیویورک تایمز برای اشاره به انتشار کتاب آیرس، یک مقاله در مورد او به انتشار رساند. در یک کنایهی ناخواسته، تایمز با یک نقل قول از آیرس، او را به خاطر فعالیتهایاش به این حادثه ارتباط داد: «من از بمبگذاری پشیمان نیستم. احساس میکنم که به اندازه کافی بمب گذاری نکردیم.» آیرس و هواشناس مسؤل ۳۰ بمبگذاری هستند که با هدف نابودی زیرساختهای دفاعی و امنیتی ایالات متحده انجام شدهاند.
آیرس در خاطرات خود از روزی که پنتاگون را بمبگذاری کرد مینویسد: «همه چیز کاملا ایدهآل بود، آسمان آبی بود. پرندگان در حال آواز خواندن بودند. و بلاخره قرار بود که حرامزادهگان به چیزی که لیاقتش را داشتند برسند.» هنگامی که از او سوال میشود که آیا او در آینده علیه ایالات متحده بمبگذاری میکند یا نه، محقق ارشد دانشگاه(آیرس) مینویسد: «رد کردن کامل این احتمال را نمیتوانم تصور کنم.» سرانجام او «استاد برجسته و محقق برتر دانشگاهی» شد انتصابی که نشان دهنده تایید اداره مرکزی دانشگاه است و افتخاری است که به افراد معدودی تعلق میگیرد. پروفسور آیرس در میان همتایاناش در دانشگاه نورث وسترن برای کتابهایی مانند «والدین منصف و مهربان» (۱۹۹۸)، که در آن او استدلال میکند که ما باید در «پیشفرضهایمان» در مورد خشونت نوجوانان بزهکار تجدید نظر کنیم، مورد تحسین قرار گرفته است. در کتاب دیگری، با اسم “بدون تحمل: مقاومت در برابر انگیزههای مجازات کردن در مدارسمان (۲۰۰۱) «پروفسور آیرس در مخالفت با اخراج کودکان فضول از کلاسهای درس به خصوص اگر آنها سیاهپوست و یا لاتین باشند» استدلال میکند. در کتاب «آموزش به سوی آزادی: تعهد اخلاقی و اقدام اخلاقی در کلاس درس (۲۰۰۴)«مالکوم ایکس بهمنظور توضیح آنچه که دانش آموزان ما باید به دنبال آن باشند» و آنچه که آنها باید مخالف آن باشند» برایمان سخنرانی پندآموز میکند.
تحقیق: جان پارانزو
لینک کوتاه: http://khbn.ir/yjV