-
يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۳۰ ب.ظ

تورم کشورهای در حال توسعه بیشتر به علت تورم مبتنی بر تقاضا است و سیاستهایی که به کاهش این نوع تورم میانجامد با کاهش فرصتهای شغلی و سطح دستمزدها و کاهش تولید، باعث جلوگیری از روند رو به رشد این کشورها میشود. پس کشورهایی که در مراحل ابتدایی رشد خود میباشند وجود تورمهایی که بالاتر از نرم استاندارد کشورهای پیشرفته میباشد تا حدودی طبیعی است و فشار بر این کشورها برای کاهش تورم تا حد زیادی غیر منطقی میباشد.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، کتاب «نیکوکاران نابکار» پنجمین دفتر مجموعه پشت پردهی مخملین، اثر هاجون چانگ، استاد اقتصاد توسعه دانشگاه کمبریج است که در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه «گونار میردال» و در سال ۲۰۰۵ موفق به کسب جایزه «لئوتیف برای پیشبرد مرزهای تفکر اقتصادی» شده است. این کتاب در ایران توسط میرمحمود نبوی و مهرداد شهابی ترجمه شده است. پروفسور هاجون چنگ توانسته فکورانه و به صورتی جالب و جذاب از مثالهای برگرفته از زندگی واقعی کتاب «نیکوکاران نابکار» را به نگارش درآورد. جوزف استیگلیتز، برنده سال ۲۰۰۱ جایزه نوبل اقتصاد «این پژوهش پر وضوح و بصیرانه،که مثالهای بسیار جالب نویسنده به آن شادابی و سرزندگی بخشیده است،و با تیز هوشی فراوان همراه است را میتوان «اقتصاد شناسی جهان واقعی» نامید. نیکوکاران نابکار لقبى است که چنگ به کشورهاى ثروتمندى میدهد که بازار آزاد و تجارت خارجى آزاد را به کشورهاى تنگدست با این هدف توصیه میکنند که سهم بیشترى از بازارهاى کشورهاى مزبور را به چنگ آورند و از ظهور رقبایى احتمالى پیشگیرى کنند.
اطلاعات کتابشناختى
عنوان اصلی:Bad Samaritans : the guilty secrets of rich nations and the threat to global prosperity.C,2008. موضوع: رشد اقتصادی؛ موضوع: جهانی شدن؛ موضوع: کشورهای در حال رشد — سیاست اقتصادی؛ موضوع: کشورهای پیشرفته صنعتی — روابط اقتصادی مولف: هاجون چنگ؛ مترجم: میرمحمود نبوی، مهرداد شهابی؛ ناشر: کتاب آمه، اختران؛ تعداد صفحات: ۳۸۲
سال چاپ: ۱۳۹۵؛ قطع کتاب: رقعی؛ نوع جلد: شومیز
اطلاعات نویسنده
هاجون چانگ استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج انگلستان و متخصص اقتصاد رشد، تاریخ اقتصادی و اقتصاد رفاه است. این اقتصاددان کرهایالاصل تاکنون در نهادهای اقتصادی گوناگون (بانک جهانی، بانک توسعه آسیا، بانک سرمایهگذاری اروپا، اُکسفام، موسسات وابسته به سازمان ملل و نیز مرکز تحقیقات اقتصاد و سیاست در واشنگتن) مشغول بهکار بوده است. از این اقتصاددان تاکنون کتابها و مقالات بسیاری از جمله مالکیت معنوی و توسعه اقتصادی، انداختن نردبان؛ استراتژی توسعه از منظری تاریخی، نیکوکاران نابکار (افسانهی تجارت خارجی آزاد و تاریخچهی پنهان سرمایهداری)، چرا کشورهای در حال توسعه به تعرفه نیاز دارند؟و بیست و سه گفتار درباره سرمایهداری چاپ گردیده است. وی از زمره نویسندگان و اقتصاددانان، منتقدِ کاپیتالیست اقتصاد نولیبرالی است.
اقتصاددانانی نظیر «چانگ» و «استیگلیتز» از درون منطق سرمایه برآنند که نولیبرالیسم از توحشی برخوردار است که حتی با منطق شناخته شدهی سرمایهداری غیر ِمالی نیز همخوانی ندارد. هاجون چنگ صدای تازهای در عرصهی اقتصادشناسی است که قدرتمندانه به عرصه بحث جهانیسازی وعدالت اقتصادی گام نهاده وبا ارائهی تاریخچهای صریح وکاملاً متفاوت دربارهی سرمایهداری جهانی، با جزم اندیشیهای رایج درباره تجارت خارجی آزاد سرشاخ میشود. دربرابر کتاب دنیای مسطح توماس فریدمن و دیگر اقتصاددانان نولیبرال که میگویند فقط با سرمایهداری بیمهار وتجارت بینالمللی کاملاً آزاد،کشورهای در حال تکاپو را میتوان از تنگدستی رهاند، پروفسور هاون چنگ با هوشمندی جسورانه،شیوهای جذاب ومنحصر به فرد و انبوهی از مثالهای برگرفته از زندگی واقعی، قایق استدلال توماس فریدمن و دیگر اقتصاددانان نولیبرال را نقطه نقطه سوراخ میکند وقعر آبها میفرستد.
هاجون چنگ ادعای آنان را به چالش کشیده نشان میدهد که ابرقدرتهای اقتصادی امروز همه با سیاست حمایتگری بیپرده و دخالت دولت در عرصه صنایع توانستند به شکوفایی اقتصادی دست یابند. اما کشورهای ثروتمند خود را از این بابت به فراموشی زدهاند، درباره معجزات تجارت خارجی آزاد افسانهی شاه پریان میبافند واز طریق وکلایشان مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول وسازمان تجارت جهانی، سیاستهایی راکه به نفع خودشان است در حلقوم کشورهای در حال توسعه حقنه میکنند. برخلاف مدلسازیهای اقتصاددانان عادی،که در آنها مبنای رفتار اقتصادی انتظارات اقتصاددانان است، هاجون چنگ به بازبینی گذشتهها میپردازد تا رویدادهای جهان واقعی را نشان دهد.
تاریخچهای که پروفسور پیش رویمان قرار میدهد نقطه مقابل تاریخ رسمی غرب است و ستونهای افسانه پردازیهای رایج درباره بازار آزاد را یکی پس از دیگری فرو میریزد. کشورهای توسعهیافته پروانههای انحصاری ساخت و بهرهبرداری و حق نشر را مقدس میانگارند، حال آنکه در گذشته با نسخهبرداری پیگیرانه از فناوریهای دیگران بود که صنایع خود را توسعه دادند. آنها اصرار میورزند که اقتصاد مبتنی بر برنامهریزی متمرکز رشد اقتصادی را در نطفه خفه میکند و حال آنکه بسیاری از کشورهای در حال توسعه پیش از فشارهای کشورهای توسعهیافته برای ضابطهزایی از اقتصادشان، از تولید ناخالص داخلی بالاتری برخوردارند. لازم به ذکر است که از این نویسنده سه کتاب نیکوکاران نابکار، چرا کشورهای در حال توسعه به تعرفه نیاز دارند، گفتار درباره سرمایهداری چاپ و به فارسی ترجمه گردیده است.
هدف نویسنده
هاجون چنگ بین نظریهپردازیهای معمول درباره توسعه اقتصادی و آنچه از اوان انقلاب اقتصادی تاکنون در عالم واقع روی داده است شکافی بزرگ میبیند که آن را در این کتاب پیش رویمان قرار میدهد.تحلیل قاطعانه وی نشان میدهد که چگونه، و چرا، نسخههای تجویزی مبتنی بر دکترینهای حاکم به آسیبهایی جدی انجامیدهاند، به ویژه برای آسیبپذیرترین و بی دفاعترین اقشار جوامع آسیبهایی که احتمال میرود همچنان ادامه یابد. این کتاب در مقابل کتاب «جهان مسطح است» توماس فریدمن و آثار مشابه اقتصاددانان نولیبرال نوشته شده که توصیهها و نسخههای پیشنهادیشان به کشورهای در حال توسعه در اغلب موارد به فاجعه انجامیده است.
آنان تاکید دارند که فقط با سرمایهداری بیمهار و تجارت جهانی کاملاً آزاد کشورهای توسعهیافته میتوانند از تنگدستی رهایی یابند. این کتاب خلاف آن را میگوید.» هاجون چنگ، در مقام نویسنده در این کتاب نمونههای متعددی از کشورهای صنعتی بزرگ جهان امروز یا صنایع موفق و غولآسای آمریکایی، ژاپنی و اروپایی را مثال میآورد که همگی در گذشتههای دور و نزدیک، سیاستها و روشهایی را برای دستیابی به رشد و توسعه اتخاذ کردهاند که هیچیک بابمیل نئولیبرالهای امروزی نبودهاند. نویسنده میکوشد تاریخچه واقعی سرمایهداری و جهانیسازی را روایت کند و با حمله به باورهای نادرست درباره توسعه، مطالب جدیدی را به مخاطب ارایه دهد.
هاجون چنگ در این کتاب نشان میدهد که ابرقدرتهای اقتصادی امروز از ایالات متحد گرفته تا بریتانیا و کشور مطبوعش کره، همه با سیاست حمایتگرایی بی پرده و دخالت دولت در عرصه صنایع توانستند به شکوفایی اقتصادی دست یابند. اما کشورهای ثروتمند خود را از این بابت به فراموشی زدهاند، درباره معجزات تجارت خارجی آزاد افسانه شاه پریان میبافند و از طریق وکلایشان مانند «بانک جهانی»، «صندوق بینالمللی پول» و «سازمان تجارت جهانی» سیاستهایی را که به نفع خودشان است در حلقوم کشورهای در حال توسعه حقنه میکنند. برخلاف مدلسازیهای اقتصاددانان عادی که در آنها مبنای رفتار اقتصادی انتظارات اقتصاددانان است، هاجون چنگ به بازبینی گذشتهها میپردازد تا رویدادهای جهان واقعی را نشان دهد. تاریخچه که پروفسور چنگ پیش رویمان قرار میدهد نقطه مقابل تاریخ رسمی غرب است و ستونهای افسانهپردازی های رایج درباره بازار آزاد را یکی پس از دیگری فرو میریزد.
نحوه بخشبندی کتاب
فصل اول: بازنگری در کتاب «خودرو لکسوس و درخت زیتون» : افسانهها و واقعیتهای جهانسازی؛ فصل دوم: زندگی دوگانه دانیل دفو؛ فصل سوم : پسر ۶ سالهام باید سرکار برود؛ فصل چهارم : فیل و فنلاندیها؛ فصل پنجم: بهرهکشی انسان از انسان؛ فصل ششم : عرضه نرمافزار ویندوز ۹۸ در سال ۱۹۹۷
فصل هفتم: بالاتر از خطر؟؛ فصل هشتم : زئیر در برابر اندونزی؛ فصل نهم: ژاپنیهای تنبل و آلمانیهای دزد؛ فصل دهم: سائوپولو، اکتبر سال ۲۰۳۷
خلاصهای از نکات مهم و کلیدی کتاب
سوالی که نویسنده با توجه به اینکه کرهای است مطرح میکند این است که چه عاملی سبب رشد اقتصادی و تحول چشمگیر در چهار و نیم دهه گذشته در کره شده است؟ از دید اکثر اقتصاددانان پاسخ بسیار ساده است. موفقیت کره ناشی ازپیروی این کشور از فرمانهای بازار آزاد میباشد. این فرمان شامل اصول پول قوی (تورم ضعیف)، دولت کوچک، تجارت خارجی آزاد و استقبال از سرمایهگذاری خارجی میباشد. فرمانی که به اقتصاد نولیبرالی شهرت یافته است. اقتصاددانان نولیبرال با تعدیل برخی نظرات اقتصاد دانان لیبرال از برخی چیزها بیش از هر چیز، از برخی انواع انحصار مثل پروانههای انحصار ساخت و بهرهبرداری، انحصار بانک مرکزی در انتشار اسکناس و دموکراسی سیاسی حمایت میکنند که اقتصاددانان لیبرال از آنها حمایت نمیکردند. اما بهطور کلی، آنها همانقدر شیفته بازار هستند که لیبرالهای قدیمی بودند.
1- بسیاری از کشورهای در حال توسعه علت فجایع اقتصادی در کشورهای درحال توسعه را سرپیچی از قوانین بازار میدانند و تنها راه پیشرفت این کشورها را اجرای درست سیاستهای اقتصاد باز عنوان میکنند. اما آمارها نشان میدهد که کشورهایی مثل چین و هند که در عرصه اقتصاد حرفی برای گفتن دارند با دارا بودن ۱۲ درصد کل درآمد کشورهای در حال توسعه در سال ۱۹۸۰ و ۳۰ درصد کل درآمد کشورهای در حال توسعه در سال ۲۰۰۰، از عمل به سیاستهای نولیبرالی طفره رفتهاند. حال طبق آمار، سایر کشورهای در حال توسعه که برنامههای نولیبرالی را انجام میدهند رشدشان کمتر از زمانی است که سیاستهای حمایت گرایانه داشتند.
از دهه ۱۹۸۰ به این سو که دوره چیرگی نولیبرالی است، بیثباتی اقتصادی به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرده است. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که مگر کشورهای درحال توسعه مجبور به استفاده از این سیاستهای نولیبرالی هستند؟ بر طبق چه معیاری نیکوکاران نابکار توانایی تحمیل سیاست هایشان را دارند؟ در پاسخ باید عنوان کرد که کشورهای ثروتمند با دارا بودن ۷۰ درصد تجارت بینالمللی و ۷۰ تا ۹۰ درصد سرمایهگذاری خارجی وزن زیادی را در شکلدهی به ضوابط اقتصادهای جهانی برعهده دارند، و با این وزن کشورهای در حال توسعه را مجبور به انجام رفتار خوب (یعنی اتخاذ سیاستهای نولیبرالی) میکنند و از طریق ایجاد تثلیث نامقدس (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) سیاستهایشان را تدوین و اعمال میکنند.
مثلاً بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول برای اعطای وام شروطی را برقرار کردهاند که فرای وظیفه این بانکها است. این شروط شامل ایجاد دموکراسی، تمرکز زدایی دولتی، استقلال بانک مرکزی، نحوه اداره بنگاهها و هر چیزی که بر عملکرد بنگاهها تأثیر داشته باشد را شامل میشود. این سازمانها اعلام میکردند که این کشورها به علت عدم اجرای چنین سیاستهایی مجبور به اتخاذ وام شدهاند. پس با چنین استدلالی بعید نیست شروطی مثل تصمیمات مربوط به باروری، یکپارچگی قومی، برابری جنسی و عرصههای فرهنگی برای این وامها گذاشته شود چون این عرصهها بر عملکرد اقتصادی کشور وامگیرنده اثر میگذارد. تصمیمات این دو نهاد (صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی) بر پایه سهم هر کشور در آن نهاد میباشد ( هر سهم یک رأی).
کشورهای ثروتمند که جمعاً ۶۰ درصد رأی دهندهها را در اختیار دارند بر سیاستهای این دو نهاد کنترل مطلق دارند و آمریکا به تنهایی در ۱۸ موضوع مهم دارای حق وتو میباشد. خزش صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به عرصههایی ورای حیطه مأموریتشان، توام با سوءاستاده کشورهای موسوم به نیکوکاران نابکار از شروط اعطای این وامها هنگامی ناپذیرفتنی است که در اکثر کشورهای درحال توسعه این سیاستها به نابرابری بیشتر در توزیع درآمد و بیثباتی بیشتر انجامیده است.
2- تجارت خارجی آزاد یکی از توصیههای سیاستهای نولیبرالی است که از سوی نیکوکاران نابکار به شدت به سایر کشورها توصیه میشود. تئوری این توصیه بر مبنای نظریه مزیت مطلق آدام اسمیت و مزیت مطلق ریکاردو در تجارت استوار میباشد. ایالت متحده پس از استقلال با وضع تعرفههای حامی تولیدات داخلی، منع صادرات مواد خام اصلی، آزاد سازی واردات دادههای صنعتی، ایجاد حق اختراع و غیره با ایجاد نظام حمایتی، از اصول لیبرابی پدر علم اقتصاد فاصله گرفت. تا دهه۱۹۳۰ ایالات متحده به رغم اینکه حمایتگرترین کشور جهان بود ولی سریعالرشدترین اقتصاد جهان نیز بود. اقتصاددانان پیرو تجارت خارجی آزاد باید توضیح دهند که چگونه تجارت خارجی آزاد میتواند توضیحی برای موفقیت اقتصادی کشورهای ثروتمند امروزی قلمداد شود در حالی که روشن است که این کشورها پیش از آنکه ثروتمند شوند، چندان به این سیاست تجارت آزاد خارجی عمل نمیکردند.
3- مکزیک با امضا توافقنامه «نفتا» با ایالات متحده در جهت افزایش آزادی تجارت خارجی، با هجوم کالاهای برتر و حمایت شده آمریکایی در یک شرایط نابرابر و یک زمین شیبدار باعث کاهش رشد اقتصادی مکزیک بعد این توافق شد و این به خاطر آزادسازی زود هنگام و همهجانبه تجارت خارجی بود. ساحل عاج در پی کاهش ۴۰ درصدی تعرفه واردات در ۱۹۸۶ بسیاری از صنایعاش را از دست داد. زیمباوه هم از دیگر کشورهایی بود که در سال ۹۰ با این سیاست زودهنگام با افزایش نرخ بیکاریاش از ۱۰ درصد به۳۰ درصد مواجه شد. پس به سادگی میتوان گفت که تجارت خارجی آزاد زودهنگام برای کشورهای در حال توسعه کارایی ندارد. نیکوکاران نابکار میپذیرند که تجارت خارجی آزاد ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند اما با ارائه قاعده «اصل جبرانی» بیان میکنند که اگر مجموع منافع ایجاد شده برای برندگان بیش از ضرر بازندگان باشد ارزش دارد که این تغییر حاصل شود. تجارت خارجی برای توسعه اقتصادی ضرورت دارد و اینکه، مثل «نیکوکاران نابکار» بگوییم تجارت آزاد بهترین راه برای توسعه اقتصادی وجود دارد. این همان نیرنگی است که آنها استفاده میکنند که اگر مخالف تجارت خارجی آزاد باشید حتماً مخالف پیشرفت هم هستید. تجارت خارجی آزاد فقط زمانی به توسعه اقتصادی یاری میرساند که کشور آمیزهای از حمایتگرایی و تجارت آزاد را به کار گیرد در حالی که مطابق نیازها و تواناییهای در حال تغییرش، دائماً به تعدیل ترکیب عواملی آمیزه بپردازد.
4- نیکوکاران نابکار با تشویق کشورهای در حال توسعه در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به گشودن بازارهای سرمایه خود، باعث شدند که با نامطلوب کردن جریانهای ورودی سرمایه و ضربهپذیر کردن کشور در برابر توقفها یا حتی برگشت جریانهای سرمایه به کشور آسیب وارد کنند. مهمترین تأثیر سرمایهگذاری خارجی در کشورهای در حال توسعه نابودی قدرت تولید داخلی فعلی و آتی کشور میزبان میشود. تاریخ نشان میدهد که کشورهای صنعتی تا پیش از صنعتی شدن علاقهای به آزادسازی بازار سرمایه خارجی خود نداشتند. در اوایل قرن بیستم آمریکا در زمینه سرمایهگذاری خارجی تا آنجا که میتوانست در زمینههای مختلف آن را محدود میکرد. شروطی مثل ممنوع کردن سرمایهگذاری خارجی در بعضی از زمینههای طبیعی، شرط مدیریت شهروندان آمریکایی بر شرکتهای خارجی و غیره. با این وجود آمریکا بزرگترین دریافتکننده سرمایهگذاری خارجی بود، که این نشان میدهد که ایجاد ضوابط بر سرمایهگذاری خارجی برخلاف نظر نیکوکاران اقتصادی الزاماً به کاهش ورود سرمایهگذاری خارجی نمیانجامد. اکثر کشورهای ثروتمند امروزی زمانی که دریافتکننده سرمایهگذاری مستقیم خارجی بودند، به ضابطهمند کردن آن پرداختند و این چیزی است که نیکوکاران اقتصادی در حالحاضر نمیخواهند. آنها میگویند که در جهان بیمرز با گسترش ارتباطات دیگر بنگاهها با کشور زادگاهشان وابسته نیستند و در نتیجه دیگر زمینهای برای ایجاد ضوابط علیه بنگاههای خارجی باقی نمیماند. نیکوکاران اقتصادی اینجا هم رابطه علت و معلولی را درست به کار نمیبرند، چون آزادسازی ضوابط سرمایهگذاری باعث ورود سرمایه بیشتر به کشور نخواهد شد بلکه سرمایهگذاری خارجی خود در پی رشد اقتصادی میآید. چون سرمایهگذاری وابسته به امنیت، قانون مناسب، شرایط کشور و غیره میباشد. در این حالت آزادسازی ورود و خروج سرمایه چه بسا باعث خروج سرمایه و منفی شدن تراز سرمایه شود.
5- خصوصیسازی بنگاههای دولتی یکی از محورهای اصلی برنامه کار نولیبرالی است که نیکوکاران نابکار در ربع سده گذشته آن را بر بیشتر کشورهای در حال توسعه تحمیل کردهاند. حمایت دولتی از یک بنگاه یا دولتی بودن آن ضرورتاً باعث ناکارایی نمیشود. بسیاری از شرکتهای حاضر در دنیا مثل رنو و آلکاتل فرانسه، امبرائر برزیل نمونههایی از شرکتهای دولتی بودند که در مقیاس جهانی مطرح شدهاند. این شرکتها حتی قبل از اینکه خصوصیسازی شوند هم بهعنوان شرکتهای مطرح جهانی عمل میکردند. نه عملکرد ضعیف بنگاههای دولتی گریزناپذیر است و نه بهبود عملکردشان الزاماً نیازمند خصوصیسازی است. تاریخ نشان داده که در مراحل اولیه توسعه کشور که بازارهای سرمایه توسعه نیافتهاند و محافظهکاریشان بیشتر است، نارسایی بازار سرمایه بارزتر است در نتیجه گزینه سرمایهگذاری دولتی در پروژههای دراز مدت باصرفهتر عمل میکند.
وقتی نسخه نولیبرالی خصوصیسازی توسط این دولتها ارائه شد، دولتها زیر این فشارها مجبور به خصوصیسازی صنایع خود بدون توجه به عواقب این کار کردند. همچنین مرتباً استدلال میشود که بنگاههای دولتی آلوده به فسادند. واقعیت این است که دولتی که نتواند فساد را در بنگاههای تحت کنترلش کنترل کند، چگونه میتواند موقع خصوصیسازی به ناگاه به توانایی پیشگیری از فساد دست یابد. فساد ناشی از خصوصیسازی باعث میشود بنگاه جدید ناکاراتر از حالت اولیه خود شوند.
6- قانون کپی رایت و حق اختراع با خلق اندیشههای نو باعث افزایش بهرهوری در درازمدت میشود و منافعی بسیار بیش از زیانهای ایجاد شده خواهد داشت. مشکل این کار این است که علاوه بر ایجاد انحصار و اتلاف منابعی که ایجاد میکند، جریان دانش را به کشورهایی که به فناوریهای بهتری نیاز دارند میبندد. در گذشته نیکوکاران اقتصادی این مسئله را به خوبی میفهمیدند و برای جلوگیری از انتقال فناوری دست به هر کاری میزدند. نیکوکاران نابکار کشورهای در حال توسعه را وا میدارند که با رعایت موافقتنامه TRIPS و تمکین به انبوهی از موافقتنامههای دو جانبه تجارت آزاد تا حد بیسابقهای از حقوق مالکیت معنوی حمایت کنند. چون این کار تشویقی برای تولید دانش جدید خواهد بود که همه کشورها، از جمله کشورهای در حال توسعه از آن بهرهمند خواهند شد. ایجاد قوانین مطلق ایجاد پروانه و کپی رایت میتواند به ضرر کشورهای در حال توسعه تمام شود و آنها را از رسیدن به اطلاعات آزاد محروم کند. در حالی که ۹۷ درصد از همه پروانهها و اکثریت گستردهای از کپی رایتها و نشانههای اقتصادی در اختیار کشورهای ثروتمند قرار دارد، تقویت حقوق مالکان معنوی به این معناست که دسترسی به دانش برای کشورهای در حال توسعه پر هزینه شده است. انتقاد از نظام حقوق مالیات معنوی در عرصههای تجاری آنگونه که در حال حاضر حاکم است به معنای دفاع از لغو تمام و کمال مالکیت معنوی نیست بلکه اینجا بحث بر سر چگونگی ایجاد تعادل میان ضرورت انگیزش مردم به تولیدات دانشنو و ضرورت حصول اطمینان از نچربیدن هزینههای ناشی از انحصار (به خاطر ایجاد پروانهها) بر منافع حاصل از دانشنو است.
۷- بیشتر نولیبرالها برای تورم یک دامنهای بین ۱ تا ۳ در صد قائل میباشند و به همه کشورها این نرخ را پیشنهاد میکنند. اما این نرخ در همه کشورها صادق نیست و در یک اقتصاد پویا حدی از تورم اجتنابناپذیر است که ممکن است بسیار بیشتر از این نرخ پیشنهادی نولیبرالها باشد. نویسنده بر این اعتقاد است که بین اذعان به طبیعت مخرب تورم لجام گسیخته و این ادعا که هرچه نرخ تورم کمتر باشد بهتر است یک تفاوت منطقی فاحشی وجود دارد. تورم کشورهای درحال توسعه بیشتر به علت تورم مبتنی بر تقاضا است و سیاستهایی که به کاهش این نوع تورم میانجامد با کاهش فرصتهای شغلی و سطح دستمزدها و کاهش تولید، باعث جلوگیری از روند رو به رشد این کشورها میشود. پس کشورهایی که در مراحل ابتدایی رشد خود میباشند وجود تورمهایی که بالاتر از نرم استاندارد کشورهای پیشرفته میباشد تا حدودی طبیعی است و فشار بر این کشورها برای کاهش تورم تا حد زیادی غیر منطقی میباشد.
8- نیکوکاران نابکار برای توجیه شکست سیاستهای نولیبرالی خود در دو دهه اخیر مرتباً به وجود فساد و در کشورهای در حال توسعه متوسل میشوند اما نویسنده میگوید سیاستهای نولیبرالی به علت غلط بودنشان شکست خوردهاند نه به خاطر عواملی مثل فساد و فرهنگ نادرست. از دید تاریخی اکثر کشورهای ثروتمند کنونی با این که فعالیتهای دولتیشان به فساد آلوده بوده با موفقیت صنعتی شدهاند.
9- تفاوتهای فرهنگی عامل تعیین تنوع و گوناگونی توسعه اقتصادی در جوامع مختلف است. مثلاً فرهنگهایی که اشکال رفتاری توسعهمحور ایجاد میکند، کارنمود اقتصادی بهتری از دیگران خواهند داشت. طبق این دیدگاه اگر «عادات میراث ملی» واقعاً تعیین کننده موفقیت اقتصادی است تقدیر برخی بر این است که موفقتر از دیگران باشند، و در این مورد کاری از دست کسی بر نمیآید. و برخی از کشورهای تنگدست به ناچار همچنان تنگدست باقی خواهند ماند. این طرز تفکر تا دهه۱۹۶۰ رواج داشت اما طی این دوره جنبشهای حقوق مدنی و استعمارزدایی کم کم باعث کمرنگ شدن این طرز فکر شد. اما در حول و حوش دو دهه گذشته دوباره این طرز فکر از طرف نیکوکاران نابکار رشد کرده است. این توجیحات بهانه خیلی آسانی نیز به دست نیکوکاران نابکار داد تا ادعا کنند که اگر خط مشیهای نولیبرالی در کشورهای بیفرهنگ خیلی خوب جواب نداده بخاطر ارزشهای بد مردمی است که آنها را به اجرا در میآورند که از قابلیت و کارآمدی آن خط مشیها کاسته است. نیکوکاران نابکار با معرفی فرهنگ خود بهعنوان فرهنگ درست، عدم اجرای این فرهنگها در کشورهای درحال توسعه را یکی از عوامل ضد توسعه میدانند. ملتها به دلیل توسعه اقتصادی و ایجاد شرایط جدید منضبطتر و پر کارتر میشوند و نه برعکس. البته چون تاریخ را فاتحان مینویسند در این مورد کاستیهایی هم صورت میگیرد. مثلاً یکی از دلایلی که در زمانهای گذشته از توسعه نیافتگی کشورهای کره، تایوان وسنگاپور نام برده میشد وجود فرهنگ کنفسیوسی در بین مردمان این سرزمینها عنوان میشد ولی حال که این کشورها پیشرفته شدهاند همین فرهنگ عامل موفقیت این کشورها عنوان میشود.
نویسنده: سعید ابوالقاضی
لینک کوتاه: http://khbn.ir/S1I2O