-
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

متأسفانه یک نوع بیغیرتی کشورهای عربی را فرا گرفته است. «وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ» سخن خداوند در قرآن است. این دیگر روایت نیست که بگویند، آن را از امام صادق(ع) نقل میکنیم. این سخن نه از طریق امام صادق(ع) ما و نه از طریق ابوهریره آنها نقل نشده، بلکه از جانب خود خداوند است.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، یهود از روز نخست تشکل قومی خود، واکنشهای ناشایستی نشان داده و در زمان هر پیامبری به گونهای نافرمانی و مخالفت خود را ابراز داشتهاند که صفحات تاریخ گواه گویا و شاهدی بیطرف بر این مدعاست. بازماندگان قوم بنی اسرائیل در آغاز بعثت نبی مکرم اسلام(ص) آنچنان دست به دشمنی و عداوت یازیدند که قرآن مجید «از آنان با عنوان سرسختترین دشمن مسلمانان یاد میکند» لذا بر اساس همین آیه بر آن شدیم مصاحبهای با آیتالله سید هاشم بطحایی، عضو مجلس خبرگان انجام دهیم. (این مصاحبه پیش از سال 1399 انجام شده و در تاریخ فعلی بازنشر شده است).
خیبر: براساس آیات قرآن قوم بنیاسرائیل چرا مورد مذمت قرار گرفتند؟
اسرائیل لقب یعقوب(ع) و به معنای عبدالله است. اسرا به معنای عبد و ایل به معنای الله. فرزندان یعقوب(ع) از یوسف(ع)، ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) تا دیگران را بنیاسرائیل میگویند که نسل حضرت یعقوب هستند. اینها به سبب تخلفاتی که پس از حضرت موسی(ع) انجام دادند، دچار سرگردانی شدند.
بنیاسرائیل تا زمان موسی(ع) در سیطره فرعون مصر بودند. مصر از دو طایفه قبطیها و اسرائیلیها تشکیل شده بود که اسرائیلیها به قبطیها بیگاری میدادند. حضرت موسی آمد انقلابی کرد و خداوند براساس آیه «و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین» به وعده خود عمل کرد و موسای دست خالی که با علف صحرا زندگی میکرد، قدرترین زورگویان بشر یعنی فرعون را ساقط کرد. اما این قوم در میان صحرای سینا بهانههای مختلفی گرفتند و هرچه خدا با آنها مماشات کرد، این بیغیرتها گوش به فرمان خدا ندادند. دائما عذاب را دیدند و گفتند که اگر این دفعه عذاب برداشته شود، بنده خواهند شد. آب خون شد، گفتند اگر درست شود، تعهد میدهیم که بنده باشیم، اما آب به حالت اصلی خود بازگشت و آنها یاغیگری کردند. قورباغه به زندگیهایشان وارد شد، گفتند اگر قورباغه برداشته شود، بنده میشویم؛ چندین عذاب برداشته شد، آخر هم بنده نشدند. در نهایت موسی(ع) از آنها فاصله گرفت و رفت.
«قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی وَ أَخی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ». گفت خدایا من از این انقلاب صرفنظر کردم؛ بین من و اینها جدایی بینداز. از آن وقت قوم بنیاسرائیل «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» مورد خشم الهی قرار گرفتند و دیگر برای خود جا و مکانی نداشتند و دربه در و آواره اروپا بودند.
خیبر: پیدایش رژیم صهیونیستی را چگونه ارزیابی میکنید؟
منشأ پیدایش اسرائیل انیشتین است. انیشتین به سبب اینکه یک دانشمند و ریاضیدان بود و برای طرح قانون نسبیت، شهرت داشت گفت چرا ما جایی را برای اسکان اسرائیل نداشته باشیم. ابتدا به سمت عراق رفتند تا بخشهایی از آن را برای اسکان اسرائیل خریداری کنند که موفق نشدند. بنابراین به سمت فلسطین آمدند که داستان این سرزمین هم برای خود جالب است. فلسطین در حقیقت سرزمین کنعانیان است که همان یعقوب و فرزندان او باشند. یک گروه به نام کریتی که بعدها معروف شدند، خود را به نام فلسطین نامگذاری کردند. آنها وقتی در این سرزمین وارد شدند، نام آن را فلسطین گذاشتند. مانند حجاز که به سبب وجود یک گروه اشغالگر، سرزمین سعودی نامیده شده است؛ در حالی که سرزمین حجاز و عربستان است نه سرزمین سعودی. بنابراین سرزمین فلسطین به نام این گروه کریتی، چنین نامیده شد.
وقتی انیشتین طرح اسکان اسرائیلیها را مطرح کرد، آمدند جایی را برای این منظور خریداری کنند؛ بنابراین دست روی بیابانهای فلسطین گذاشتند و گفتند اینجا را میخریم. کریتیها هم که آنجا ساکن بودند، گفتند که عجب آدمهای مفتخری هستند؛ آمدهاند بیابان را میخرند و نمیدانستند این نقشه چیست و بعدها چه خواهد شد. به هر صورت خریدند و کمکم انگلستان زالوصفت که من آن را انگلستان میگویم [پیش از انقلاب، ۱۵ سال دبیر آموزش و پرورش بودم. آن زمان در سخنرانیهایم بین بچهها میگفتم انگلستان یعنی محل انگلها. انگلیس نیست انگل است. ستان هم پسوند مکان است یعنی محل انگلها] و خوشبختانه دیگر رنگ باختهاند و موی سر و دم یال و کوپالشان ریخته و دیگر دوران زورگویی و استعمارگری و اخفالگری آنان گذشته است، وارد این قضیه شدند تا کار به اینجا رسید.
سال دهم تأسیس اسرائیل غاصب و در زمان «مناخم بگین»، نخستوزیر وقت اسرائیل بود که جمال عبدالناصر مصری که لیدر بود و حسین اردنی رئیسجمهور اردن و دو کشور عراق و سوریه جبهه مقاومت را در برابر اسرائیل تشکیل دادند. عجیب این است که اگر ۱۰ سال بیشتر از عمر این خبیث [اسرائیل] نمیگذشت، اما نیروی هوایی بسیار قدرتمندی داشت که توانست با یک مانور، جبهه مقاومت را بایکوت کرده و صحرای سینا را اشغال کند. بلندیهای جولان را که هنوز هم اشغال است، گرفت. آقایان عقبگرد کردند. حسین اردنی عقب نشست. عراق و سوریه هم عقب نشستند و جمال عبدالناصر هم که ناسیونالیسم عرب و لیدر اینها بود و البته ضعفهایی هم داشت، از غصّه دق کرد و مرد. اسرائیل برای خود احساس قدرت کرد و صحرای سینا را که در ظاهر در اشغال دارد و بلندی جولان را هم در اشغال دارد. من آنجا رفتهام. آنجا که در حال حاضر سبزیکاری میشود و دارای آبادانی است، پایین شهر قنیطره قرار دارد است. قنیطره پایین بخشی است که اینها اشغال کردهاند.
خیبر: آیا برخی حکام و سران کشورهای عربی به آیات مذمت یهود عمل میکنند؟
متأسفانه یک نوع بیغیرتی کشورهای عربی را فرا گرفته است. «وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ» سخن خداوند در قرآن است. این دیگر روایت نیست که بگویند، آن را از امام صادق(ع) نقل میکنیم. این سخن نه از طریق امام صادق(ع) ما و نه از طریق ابوهریره آنها نقل نشده، بلکه از جانب خود خداوند است. لن هم نفی ابد است. شما که عرب هستید و نیازی به آموزش ندارید. «وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» نه یهودیان از تو راضی میشوند و نه مسیحیها، مگر اینکه تو مانند آنان شوی و اگر تو بروی «مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ». نمیدانم که چطور مخ اینها نمیکشد که در آیه میفرماید هیچ گاه از یاری خدا برخوردار نخواهید بود. ببینید سفاک سلمانزاده را. دو مرتبه کنگره آمریکا اعلام کرد که نشستی برگزار کنند تا بن سلمان محاکمه شود. مگر میشود از قتل خاشقچی ادعای بیخبری کند. خون در نهایت دامن او را خواهد گرفت. «و مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ». بنابراین صهیونیسم مغضوب خدا است و کسی که مغضوب خدا باشد «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ».
دری که خدا به روی کسی باز کند، هیچکس نمیتواند ببندد و دری را که خدا به روی کسی ببندد، هیچکس نمیتواند باز کند. این را ما لمس کردهایم. شاه تنها قدرت در منطقه خاورمیانه بود و همه عربها از او میترسیدند. عربستان میترسید. وقتی میخواست به کویت برود، از کاخ سیف تا فرودگاه برای او فرش میانداختند. چه کسی فکر میکرد، شاهی که ژاندارم منطقه بود و همه از او میترسیدند، برود. نوار و فیلم این ماجرا موجود است. وقتی انقلاب که در حقیقت معجزه است جان گرفت، دیگر در ایران جایی برای شاه نبود. همانطور که امام درباره فتح آبادان فرمودند که آبادان و خرمشهر را خدا آزاد کرد، خدا به وسیله انقلاب ایران پسِ گردن شاه زد.
دیوید اوون وزیر امور خارجه وقت انگلیس به همراه آمریکاییها میگفتند که ما نمیگذاریم شاه برود! پس چرا گذاشتید؟ «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَ». خدا در انقلاب را به روی این ملت باز کرد. انصافا اول انقلاب با اول هجرت پیغمبر در مدینه مساوی است. اول انقلاب ایران با آغاز ورود پیامبر اکرم(ص) در مدینه که مردم مخلصانه به استقبال ایشان آمدند، مساوی است. وقتی پیامبر وارد مدینه شد، به محله قبا رفت. آنجا یکی گفت به منزل من بیا. دیگری گفت به منزل من بیا. اما پیامبر(ص) گفت که شتر من مأمور است و هرکجا وارد شد، من آنجا میروم. شتر به خانه یک جوان به نام ابو ایوب انصاری که در ظاهر مجرد بود و همراه مادرش زندگی میکرد، وارد شد. یک خانه محقر که دارای یک اتاق پایین و یک اتاق بالا بود. سقف این خانه هم از پوشال خرما درست شده بود. مردم به پیامبر(ص) گفتند که این خانه بسیار حقیر است، اما آقا فرمودند که من گفتم شتر مأمور است و هرکجا شتر برود. ابو ایوب گفت آقا میخواهید بالا تشریف ببرید یا پایین؟ حضرت فرمودند که چون مراجعهکننده داریم همین اتاق پایین مناسب است. ابو ایوب گفت من با مادرم بالا بودیم و پخت و پز هم آنجا انجام میشد. گاهی آب پایین میچکید و ما از رسول الله(ص) عذرخواهی میکردیم، اما ایشان میفرمودند که نگران نباشید. مردم مدینه برای پیامبر اکرم(ص) غذا میپختند و نان و خرما میآوردند. اول انقلاب ما اینگونه بود. مردم مخلص بودند و از جیب خود برای انقلابشان هزینه میکردند. نهادها هم از جیب خود هزینه میکردند.
انقلاب ما در حقیقت مصداق آیه شریفه «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ» است که وقتی خدا دری را باز کند، هیچکس نمیتواند آن را ببندد و دری را هم که خدا ببندند، هیچکس نمیتواند باز کند. این در، در این مملکت باز شد. دنیا جمع شد تا شاه را نگه دارد، اما نتوانست. امام خمینی(ره) یک عالم و مجتهد بود و تنها حقایق را میگفت. ارتش فشل شده بود. سران ارتش یا اعدام شده و یا فرار کرده بودند. سپاه که یک عده جوان مخلص و نوپا در آن بودند از فنون نظامی اطلاع درستی نداشتند. خدا در کاخهای سعدآباد، نیاوران، مرمر و گلستان را بست و هیچکس نتوانست باز کند.
لینک کوتاه: http://khbn.ir/p6fa