-
دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۰۶ ق.ظ

همزمان با حکومت عثمانی بر فلسطین، بازگشت یهودیان به سرزمینهای اسلامی و سیطرهی یهودیت و صهیونیسم که به طور جدی با اسلام دشمنی داشت را شاهد هستیم. متأسفانه جبههی کشورهای اسلامی یعنی دولت عثمانی و دولت ایران در اینباره عملکرد ضعیفی داشتند.
پایگاه صهیون پژوهی خیبر؛ بحث فلسطین و مسئله قدس موضوعی پر دامنه و پر کشمکش است که از سالها پیش بین مسلمانان و قدرتهای غربی اعم از سکولار و متعصب مذهبی مسیحی به وجود آمده است. آغاز این مسئله مهم به زمانی باز میگردد که مسلمانان، رومیها را از متصرفات آسیایی خود بیرون کردند. در حقیقت رومیها در جهان عرب و جزیرهالعرب و شامات به عنوان نیروی متجاوز حضور داشتند و مسلمانان این اشغالگران را اخراج کردند.
هنگامی که مسلمانان قدس را محاصره کردند، رومیها شهر را به خلیفه تحویل دادند اما یک شرط را مطرح کردند. شرط رومیها این بود که مسلمانان نگذارند این منطقه تحت سلطه یهودیان قرار گیرد. این قول و قرار به صورت یک قاعده در بین رفتار مسلمین جریان داشت؛ اما مسیحیان از دورهای به بعد تلاش کردند تا اراضی مقدس را به حوزه سرزمینی جهان مسیحیت بازگردانند.
درحالی که همه اقوام امکان زیارت و حضور در اراضی مقدس را داشتند، دورهی جنگهای طولانیمدت صلیبی به راه افتاد و جنگهای خونین و سختی صورت گرفت. یکی از بیهودگیهای تاریخ مسلمانان و مسیحیان همین مسئله جنگهای صلیبی است که توسط مسیحیان آغاز شد و خونهای زیادی به هدر رفت.
حکومت مسیحیان بر منطقه
حکومت مسیحی چند مرتبه در منطقه شکل گرفت؛ این حکومت یک بار توسط «صلاحالدین ایوبی» شکست خورد و اختلافاتی میان سران اروپایی پیش آمد و به ناچار منطقه را تخلیه کردند. مسیحیها بعد از صلاحالدین مجدداً حکومت را برای چند دهه در دست گرفتند و این مرتبه خوارزمشاهیان در سال ۶۲۶ موفق شدند مسیحیان را منطقه خارج کنند.
بعد از این رفع اشغال مجدداً اروپاییها حمله کردند و این بار ده هزار نفر از اهالی خوارزم بعد از اشغال فلسطین توسط امپراتور آلمان (فردریک) موفق شدند فلسطین را آزاد کنند.
محدودیت حضور یهودیان در ارض مقدس
بعد از تشکیل حکومت عثمانی، فلسطین به طور کامل تحت سیطره عثمانیها قرار گرفت و در راستای عمل و تعهدی که خلیفه دوم سپرده بود، «سلطان سلیمان قانونی» فرمانی صادر کرد که طبق آن هیچ یهودی اجازه توقف بیشتر از سه روز در اراضی مقدس را نداشت. به عبارت دیگری یهودیان میتوانستند به ارض مقدس سفر کنند، اما باید بعد از انجام زیارت منطقه را ترک میکردند. این فرمان حدوداً ۴۰۰ سال جریان داشت.
قدرتمندشدن مجدد اروپا
در این بین اروپا نیز بعد از انقلاب صنعتی اول یک بار دیگر سربلند کرد و قدرتمند شد. انقلاب سیاسی فرانسه نیز به گسترش قدرت سیاسی، نظامی و فرهنگی اروپاییها کمک کرد. شخصی نظیر «ناپلئون»، مصر را از سلطه عثمانیها خارج کرد و تا دو سال در مصر حکومت کرد. ناپلئون بعد از دوسال حضور در مصر تصمیم گرفت فلسطین را نیز به اشغال خود درآورد. اما ناپلئون در تلاش برای محاصره یکی از شهرها درمانده میشود و از شدت عصبانیت ۳هزار اسیری که با خود به همراه داشت را گردن میزند.
«ناپلئون» فلسطین را اشغال کرد
ناپلئون در همین منطقه بیانیهای صادر میکند و در آن مدعی میشود که باید از همه یهودیان برای بازگشت به سرزمین موعود دعوت کرد. این مسئله برای یهودیان آنقدر شیرین بود که سخن ناپلئون را به «تئودور هرتزل» منصوب کردند؛ درحالی که پیش از هرتزل، ناپلئون چنین بحثی را مطرح کرد و به رؤیای بزرگ یهودیها تبدیل گشت. بحثی که ناپلئون برای اولین بار مطرح کرد به گفتمانی مهم میان یهودیان و دولتهای اروپایی تبدیل شد.
عملکرد ضیف دولت عثمانی در برابر یهودیان
همزمان با حکومت عثمانی بر فلسطین، بازگشت یهودیان به سرزمینهای اسلامی و سیطرهی یهودیت و صهیونیسم که به طور جدی با اسلام دشمنی داشت را شاهد هستیم. متأسفانه جبههی کشورهای اسلامی یعنی دولت عثمانی و دولت ایران در اینباره عملکرد ضعیفی داشتند. این دو حکومت نسبت به سیاستها و برنامههای غرب آگاهی لازم را نداشتند. دولت ایران در تنگنا بود و دولت عثمانی نیز به دلیل گستردگی بیش از حد با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکرد.
دولت عثمانی در حقیقت قدرت لازم برای ایستادگی مقابل غرب را نداشت. عثمانیها پس از حضوری ۴۰۰ ساله در اروپا، دوران ضعف را سپری میکردند. در دوره ضعف عثمانی، دولتهای غربی در هر گوشهای تحرک داشتند و اقدامات مورد نظر خود را پیگیری میکردند و دولت مرکزی قدرت مقابله با این حرکات را نداشت. با این همه اما دولت عمثانی فرمان سلطان حسین قانونی را ملغی نکرد و اجازه حضور یهودیان در ارض مقدس را نمیداد.
مهاجرت یهودیان به فلسطین
یهودیان در همین دوران مهاجرت به اراضی مقدس را شروع کردند و طی چندین دهه حدوداً ۳۰هزار نفر از آنان وارد فلسطین شدند. البته این آمار جدا از تعداد یهودیانی است که در فلسطین حضور داشتند. این موج مهاجرت رفتهرفته گسترده شد تا اینکه ترکان جوان در عثمانی به قدرت رسیدند. سه نفر از پنج عضو هیئت مدیره ترکان جوان ریشهای از یهودیان داشتند. گفتنی است که یهودیان در برههای از تاریخ یهودیان تصمیم گرفتند هویت اصلی خود را فاش نکند. به عبارت دیگر تصمیم گرفتند در سرزمینهای اسلامی خود را مسلمان و در سرزمینهای مسیحی خود را مسیحی معرفی کنند.
علمای شیعه طلایهداران مبارزه با اشغال فلسطین
بعد اینکه هیئت مدیره ترکان جوان قدرت را در دست گرفتن در اولین بیانیه خود فرمان سلطان حسین قانونی را ملغی اعلام کردند. از طرف دیگر به محض جدی شدن مهاجرت یهودیان به فلسطین، علمای شیعه شدیدترین فتوا ها را صادر کردند. علمای شیعه در این برهه فتواهای تندی را برعلیه مسلمانانی که به یهودیان زمین میفروختند صادر میکردند.
فتوای «مرحوم کاشفالغطاء» یکی از تندترین فتواهای تاریخ علمای تشیع است. مرحوم کاشفالغطاء در فتوای خود فرمودند:
«هرکسی که به یهودیان زمین بفروشد مرتد و از اسلام خارج است؛ احدی از مسلمانان حق ندارد مریض او را عیادت کرده، مردهی او را دفن کند و همسر او بر او حرام است.»
صدور اینگونه فتواها را در رفتار سایر علمای اهل تشیع و اهل تسنن نیز شاهد هستیم.
همکاری قدرتهای اروپایی با صهیونیستها
علمای شیعه و سنی در حد خود مقابل جریان مهاجرت یهودیان ایستادگی کردند؛ اما دولتهایی که بعد از جنگ جهانی اول و به واسطهی قرارداد «سایکس – پیکو» برآمده بودند، یعنی قدرت خود را مدیون انگلستان و فرانسه بودند، بیشترین همکاری آشکار و پنهان با صهیونیسم را داشتند. اگرچه گروههای فلسطینی و مسلمان تلاش کردند تا ایستادگی کنند اما دلبستگی حقوق و تسلیم بودن در برابر نظام بینالملل باعث شد که دولت صهیونیسم به راحتی شکل گیرد.
کارشکنی دولتهای عربی در حمایت از نیروهای مسلمان
هنگامی که دولت انگلیس در سال ۱۹۴۸م اعلام کرد سرزمین فلسطین را ترک میکند، دولتهای مسلمان برای حضور در فلسطین تدبیری اتخاذ نکردند و دولت اسلامی را در این منطقه تشکیل ندادند؛ اما یهودیان سریعاً وارد فلسطین شده و پادگانها و سازمانهای نظامی نظیر «ارگون» و «اشتر» را تشکیل دادند. «مناخیم بگین»، «اسحاق شامیر» و «گلدا مایر» همگی سردستههای همین گروههای تروریستی بودند که بعداً به نخستوزیری رژیم صهیونیستی رسیدند.
نکته مهم دیگر در روند تأسیس و قدرت گرفتن اسرائیل در فلسطین، بحث کارشکنی دولتهای عربی است. دولتهای عربی هنگامی که برای حمایت از سوی گروههای مسلمان تحتفشار قرار میگرفتند، سلاحهای کهنه و از رده خارج خود را در اختیار مبارزین اسلامی قرار میدادند.
در حقیقت نیروی آماده و جوان مسلمانی که میخواست در جنگ با صهیونیسم حاضر شود، اسلحهای در اختیار داشت که برد آن تنها ۵۰ متر بود. در طرف مقابل اما دولت انگلستان دستاولترین تجهیزات و سلاحهای خود را در اختیار صهیونیستها قرار میداد.
نتیجه این شد که صهیونیستها با اسلحههایی میجنگیدند که بردی بالغ بر ۳۰۰ متر داشتند، اما نیروهای اسلامی با ضعیفترین سلاحها که بردی در حدود ۵۰متر داشتند در مقابل صهیونیستها ایستادگی میکردند. دولتهای عربی چنین خیانتهایی را علیه گروههای اسلامی و جوانان مسلمان انجام دادند و هزاران نفر از مسلمین را اینگونه به مسلخ فرستادند.
همکاری غیرمستقیم دولتهای عربی با صهیونیستها
لذا میتوان گفت دولتهای عربی به طور غیرمستقیم با صهیونیستها همکاری داشتند و موجب نابودی نیروهای اسلامی شدند. قتلعامی که دولت اردن در ماجرای سپتامبر سیاه نسبت به فلسطینیها رقم زد نمونه دیگری از خیانت اعراب به فلسطین و مسلمین است. دولت اردن در این ماجرا ۱۲هزار چریک فلسطینی را قتلعام کرد درحالی که اسرائیل با همه خصومتی که نسبت به اعراب و مسلمین دارد چنین جنایتی را مرتکب نشده است.
البته که صهیونیستها به کمک فالانژهای لبنانی «کشتار صبرا و شتیلا» را رقم زدند اما حجم جنایات به اندازه قتلعام دولت اردن نبود.
شرکت کردن کشورهای عربی در جنگها علیه اسرائیل نیز تا حدی زیادی سوری بوده است. «سعدالدین شاذلی» رئیس ستاد ارتش مصر در کتاب خود اثبات میکند که در جنگ سال ۱۹۷۳م، «انور سادات» به ماجرای جنگ ورود کرد تا جنگ را به سمت صلح سوق دهد. در حقیقت سادات جنگ را به مرحله عمل رساند و تلاش کرد تا اعراب شکست خورده و تسلیم شدن در برابر اسرائیل را بپذیرند.
قدرت بالای اسرائیل پیش از وقوع انقلاب اسلامی
طی دوران پیش از انقلاب اسلامی، اسرائیل در هر جنگی که شرکت کرد مطلقاً پیروز شد و کمترین میزان تلفات را دریافت کرد. چریکهای فلسطینی در طول چندین دهه مظلومانه تلاش میکردند تا ضربهای هرچند کوچک را به اسرائیل وارد کنند. اگرچه مبارزین فلسطینی در حملات کم زهر خود علیه صهیونیستها نمیتوانستند ضربهی سختی به اسرائیل وارد کنند اما شهادت آنان در این نبرد نابرابر باعث میشد تا پرچم مسئله فلسطین برافراشته نگاهداشته شود.
وقاحت صهیونیستها و بمباران اردوگاه آوارگان فلسطینی
بسیاری از مسلمانانی که پس از جنگهای ۱۹۴۸م و ۱۹۶۷م آواره و در اردن ساکن شدند و سپس از اردن نیز خارج شدند، به لبنان مهاجرت کردند. اما اسرائیل به همین آوارگان فسطینی نیز رحم نکرد و هر از گاهی اردوگاههای آوارگان فلسطینی را بمباران میکردند.
در این بین نظام بینالملل آنقدر ناعادل بود که مناخیم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل، در سازمانملل سخنرانی میکرد و صراحتاً راهحل پایان زجرهای فلسطینیها و آوارگی این مردم را کشتار و بمباران آنها میدانست. بگین همچنین در نهایت دنائت مدعی میشد هدف اسرائیل از حمله به اردوگاههای فلسطینی پایان دادن به آوارگی و زجرهای مردم فلسطین است.
اشغال لبنان توسط اسرائیل
بعد از این حوادث فلسطینیها در لبنان مستقر شدند و گاهاً حملات کوچکی را علیه اسرائیل ترتیب میدادند. رژیم صهیونیستی نیز به همین دلیل بخشهایی از جنوب لبنان را اشغال کرد. در سال ۱۹۸۲م و درست در سالهایی که جمهوری اسلامی درگیر جنگ با رژیم بعث عراق بود، اسرائیل مجدداً به لبنان حمله کرد و از جنوب این کشور تا نیمهی بیروت را به اشغال خود درآورد.
اسرائیل پس از اشغال بخش اعظمی از لبنان، رئیسجمهور این کشور را نیز تغییر داد و شخص جدیدی را بر روی کار آورد. رژیم اشغالگر در این ایام پیشرویهای بسیاری را صورت داد اما در عین حال متحمل تلفات زیادی نشد و کمتر از تعداد انگشتان یک دست از صهیونیستها مجروح یا کشته شدند.
حضور اسرائیل در لبنان آنقدر قدرتمندانه بود که فلسطینیها نیز به طور کامل در برابر رژیم اشغالگر تسلیم شدند. سران شیعی، سنی و مسیحی لبنان نیز اشغال جنوب کشور خود توسط رژیم صهیونیستی را پذیرفتند. این دسته از سران لبنان با تشکیل جبهه نجات ضمن به رسمیت شناختن اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، تصمیم گرفتند برای جلوگیری از اشغال سایر مناطق لبنان وارد عمل شوند.
ظهور انقلاب اسلامی رقمزننده عصر جدیدی در مقابله با اسرائیل
در حالی که اسرائیل در اوج اقتدار قرار داشت و فلسطینیها و لبنانیها در موضع ضعف بودند، انقلاب اسلامی وارد صحنه شد. در ابتدای ورود انقلاب اسلامی به درگیری با اسرائیل گردانهایی از ایران به فرماندهی «جاویدالاثر احمد متوسلیان» به لبنان اعزام شدند.
حضرت امام خمینی (ره) بعد از اعزام نیرو به لبنان در جلسهای با تعدادی از سران جمهوری اسلامی به قدرت هوایی اسرائیل و مسدود بودن راههای زمینی و دریایی برای پشتیبانی از نیروهای اعزامی به لبنان اشاره کرده و لذا دستور بازگشت نیروها را صادر کردند.
اهتمام انقلاب اسلامی به تشکیل نیروهای داخلی در لبنان
حضرت امام راهکار حل مسئله اشغال لبنان را در آموزش دیدن جوانان لبنانی و آماده شدن آنها برای درگیری با صهیونیستها میدیدند. از نظر ایشان، مردم و جوانان لبنان باید برای آزادی کشور خود تلاش میکردند.
ادامه دارد…
نویسنده: استاد یعقوب توکلی