دولت نژادپرست صهیونیستی، منتقدان متعددی دارد، از کسانی که با کلیت این دولت اشغالگر مخالفند تا کسانی که با بخشی از ان و یا نحوه اداره ان مخالفند. «پساصهیونیست» ها، دانشمندان و سیاستمدارانی هستند که معتقدند، اسرائیل باید یک جامعه عادی دموکراتیک، بدون هیچ گونه رسالت خاص یهودی باشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیبر، نسل جدیدی از اندیشمندان داخل سرزمین های اشغالی، معتقد به نامشروع بودن تأسیس اسرائیل هستند، صهیونیسم را یک حرکت ظالمانه و خشن میدانند. این اندیشمندان که ایدئولوژی آنها بر تحقیقات آکادمیکشان تأثیر گذارده است، خود را از صفوف صهیونیسم جدا ساختهاند؛ البته این به معنای مطابقت صد در صد تفکر پساصهیونیسم با گفتمان جمهوری اسلامی نیست، ولی برای پژوهنگان عرصه صهیونیسم شناسی، تفکری قابل توجه است و باید در شناخت آن کوشید.
واژهی پساصهیونیست برای افرادی وضع شده است که معتقدند، اسرائیل باید یک جامعه عادی دموکراتیک، بدون هیچ گونه رسالت خاص یهودی باشد. پساصهیونیستها معتقدند جامعه داخل رژیم صهیونیستی و علم و دانش مربوط به آن در گفتمانهای صهیونیستی، هم نادرست و هم انحصاری و خطرناک است.
پساصهیونیسم در نظر منتقدانش، به خاطر کمک به تضعیف ارزشهای ملی و تخریب هویت مستقل ملی اسرائیل، شریک جرم دشمنان اسرائیل است.
نقد پساصهیونیستی در محدود روایتهای تاریخی یا دعاوی اجتماعی متوقف نشد. کیمرلینگ در سال ۱۹۹۵ اظهار داشت، آنچه که اندیشمندان پساصهیونیست آن را زیر سؤال میبرند خود گفتمانی است که توسط متفکرین صهیونیست، برای اقامه و اثبات دعاوی پیرامون رخدادهای تاریخی و حقایق اجتماع، ایجاد شده است.
پساصهیونیستهای پست مدرن، با تأکید و تمرکز انتقاداتشان بر آداب و رسومی که در جریان تمثیلها و تفسیرهای تاریخ، جامعه و فرهنگ اسرائیل ساخته و پرداخته میشود، بسیاری از مفروضاتی را که حتی تاریخدانان جدید و جامعهشناسان انتقادی مورد تردید قرار نمیدهند یا همچون اغلب اسرائیلیها بدیهی میپندارند، بغرنج میسازند.
پساصهیونیسم در قالب هسته انتقادی در کادر آموزشی تمام دانشگاههای اسرائیل خود را جای داده است. گفتمان پساصهیونیستی که قبلا رادیکال تلقی میشد به طور فزایندهای (اگرچه به کندی) به عنوان مظهر حقیقی تغییر واقعیتها، پذیرفته شده است.
نقد پساصهیونیستی، موقعیت صهیونیسم را به عنوان گفتمان غالب، از طریق حقایق روزمره زندگی در جامعه و فرهنگ اسرائیل که علیالظاهر با چنین مفاهیمی تعریف میشوند، به چالش میکشاند. پساصهیونیستها نشان میدهند که اساس و شالودههایی که تعاریف رایج صهیونیستی در مورد هویت ملی، سرزمین ملی، تاریخ ملی و قانون ملی سکونت بر آن بنا شدهاند، بیشتر عارضی هستند تا طبیعی و ضروری و اساسی.
در همین زمان، آنها اثبات میکنند که این تعاریف میتوانند به گونهای دیگر باشند که راههای جایگزین فهم مفاهیم هویت، قلمرو، تاریخ و قانون اسرائیل، قابل حصول باشد و آنچه موجب تغییرناپذیری اشکال متداول علوم میگردد، بیشتر رژیمها و مناسبات قدرت است تا تقدیر ملی یا رسالت ملی.
نقد پساصهیونیستی، در حقیقت آنچه را که صهیونیستها ارزشهای مقدس، اعمال مقدس، روایتهای مقدس و خاطرات مقدس تلقی کردهاند، تهدید میکند. نزاع ورای آن چیزی است که دولت جعلی اسرائیل در آینده با آن مواجه میشود.
کلید نزاع پیرامون پساصهیونیسم، مسأله دانش و قدرت است. در نقد اشکال غالب علوم در دولت جعلی اسرائیل، پساصهیونیستها همچنین در مناسبات قدرتی که در پیدایش چنین اشکالی از علوم را موجب شده و ترتیبات سازمانی را که این اشکال علوم را حفظ کرده، تردید میکنند. اگر آنچه پساصهیونیستها مطرح میسازند درست باشد و راه برای اشکال جایگزین علوم باز شود، آنگاه آنچه در نهایت باید تغییر کند، مسائل ظاهری نیست بلکه آداب، رسوم نیز هست. این دانش و آداب دربرگیرنده مجموعهای هستند که توسط آن دانش تقویت میشوند؛ آن دانش میتواند دربرگیرنده مسائل متعددی باشد، چون: آداب، تصمیمات کنترل کننده، قوانین، اشکال معماری، مقیاسهای اداری، بیانیههای پژوهشی، توصیههای اخلاقی و بشردوستانه.
منبع: پایگاه تیه