پس از اینکه دانشجویان و اساتید در عرصه سینما و آخرالزمان وارد شدند معضل جدیدی وارد سینمای ایران شد که وقتی میخواستیم شیطانی را تصویرسازی کنیم باید با المانهای غربی این تصویر را ایجاد میکردیم.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه صهیونپژوهی خیبر، سلسله نشستهای موسسه موعود پیرامون عذاب دخان در آینه سینما با سخنرانی دکتر مجید شاه حسینی برگزار و پیرامون مباحث آخرالزمان مطالبی بیان شد، متن زیر بخش اول از سخنان دکتر مجید شاه حسینی در این نشست میباشد.
پانزده سال پیش وقتی وارد بحث آخرالزمان شدیم، مباحث آخرالزمان و سینما کاملا نو بود و در آن ایام که در فضای دانشجویی بودیم، گویا از عجیبترین مفاهیم خلقت بحث میکردیم. ذهن مخاطب سینمایی به هیچ عنوان نمیپذیرفت که از آپوکالیپس و آخرالزمان در مفاهیم سینمایی جای بگیرد و بتوان دربارهاش صحبت کرد، اما امروزه در دوره تکثر این مباحث به سر میبریم.
چرا رد پای عذاب دخان در سینمای ما موجود است؟ از زمانی که رسانه ملی به این حوزه ورود کرد، تولیدات نمایشی نیز شاید به تبعیت از آنچه در سینما و سریالهای دنیا اتفاق میافتد، مثل سریال «او یک فرشته بود» در سال ۱۳۸۴ از سینمای ملی پخش شد و در همان دوره نیز انتقادات فراوانی به این فیلم شد.
سیر فیلمنامه، فراز و فرودهای، شخصیتپردازی و همه و همه مورد بحث بود. خداوند در ماه رمضان شیاطین را در بند میکند اما ما ابلیس را بر روی آنتن رسانه ملی رها میکنیم و میخواهیم چه چیزی به دست بیاوریم و قرار است چه چیزی را نشان مخاطب بدهیم؟ به همین دلیل حصر شکسته شد و خیلیها تصور کردند که شیطانشناس شدهاند و پس از آن سریالهای دخانی آغاز شد.
گرفتاری ما این بود که وقتی آمدیم و برای شیطان تصویری ارائه دادیم تصویری با اِلمانی غربی بود، یعنی اگر میخواستیم در فیلمها آدرس یا فکتی از شیطان به بیننده ارائه کنیم به ناچار به سوی المانهای غربی رفتیم و دست به دامان علامات ششصد و شصت و شش، ستاره پنجپر، بز بافومت، چشم لوسیفر و… شدیم.
حالا آمدیم و بازیگر ایرانی را به عنوان شیطان گرفتیم، پس از آن بازیگری که نقش شیطان را بازی میکرد، در مصاحبهای گفت که من دیگری بازیگری نخواهم کرد، چرا که اینکار نتایج خوبی را به ارمغان نیاورد. خلاصه ما برای طایفههای شیطان پرست وطنی – ولو قلیل – در کشور حضور دارند، المان بومی تعریف کردیم و کاری هم نمیتوانستیم بکنیم، چرا که خود رسانه ملی آن را پخش کرد.
مُلکی برای سینمای آخرالزمان
رسانه ملی فیلمهایی را در حوزه آخرالزمان پخش کرد که ملک سلیمان بیحاشیهترین اثر بود، چرا که پنج سال تحقیق در مورد این موضوع صورت گرفت. حال بایستی با بررسی مسئله عذاب دخان به بررسی ریشههای قرآنی این موضوع بپردازیم. در قرآن سورهای به نام دخان داریم که با سایر عذابهای آخرالزمانی متفاوت است.
عذاب دخان بدون شک عذابی است که در آخرالزمان فراگیر، علیم و وقتی مومنین آن را میبینند، برایشان دردناک است و روایتی داریم که میفرماید برای کافرین دردناکتر است. به همین خاطر نکته مهم در باب پرداختن به مسئله مفاهیم عذاب دخان بود که کمتر پرداخته میشود.
گاهی اوقات کلماتی از زبان ما خارج میشود که برگرفته از موضوعی است که در آن لحظه نسبت به موضوع فکر میکردیم و الهاماتی ناخواسته بر ما وارد میشد. بحث سینما درباره عذاب دخان برگرفته از تصاویری است که برای ما از دوران قرون وسطی و تصاویر کلیسایی به وجود آمد.
مثلا در فیلم جنگیر یا آثاری که ویلیام فریدکین با توجه به رمان ویلیام پیتر بلاتی ساخته است و این فیلم مربوط به جنگیر است. در فیلم زمانی که پزشکان برای بیماری دختر کاری نتوانستند انجام دهند، احساس میکنند که شیطان درون او رفته است و باید از مردان خدا یعنی کشیشان کمک بگیرند. در این فیلم تمام مباحث با یک اقناع خاصی در مخاطب صورت میگیرد.
یک نکتهای در این بین باید گفت آن هم اینکه رمان بیشتر از فیلم تاثیرگذار خواهد بود. جالب است این نکته را بدانید که حدود ۲۷ سال بعد وقتی کمپانی برادران وارنر نسخه دی وی دی این فیلم را در بازارهای جهانی عرضه کردند، بخشهایی از فیلم را حذف کرده بودند.
کارگردان فیلم اصرار دارد که بگوید ما این فیلم را براساس کتاب رمان بلاتی ساختیم و ماجرا نیز بر اساس یک واقعیت است. اگر به دنبال اسناد داستان تسخیر روح و تسخیر کالبد دخترک توسط جن شرور را میتوانید در دانشگاه مریلند آمریکا پیدا کنید که اسناد را نیز در دسترس گذاشتهاند تا مخاطب فیلم را کاملا قانع کنند.
در واقع با این تایید میخواهند بگویند که تسخیر جسم توسط موجودی دیگر و بعد عملیات جنگیری روی دخترک واقعی بوده است. ولی در داستان اصلی – در رمان – موجود تسخیر شونده پسر است در حالی که در فیلم از یک دختر استفاده کردهاند. جامعه آمریکا از سال ۲۰۰۰ به این سو کاملا در معرض مباحث دخانی قرار میگیرد و اتفاقات بسیار نادر اتفاق میافتد که همه را در حالت آماده باش نگه دارد.