مارکس در کتاب سرمایه در مبحث بحرانهای اقتصادی، «نظریه عدم تناسب» و «طرح تولید مجدد» را پیش میکشد تا رابطه میان صنایع تولید کالاهای مصرفی و سرمایهای را نشان دهد. به نظر کارل مارکس میبایست این رابطه میان صنایع تولید کالاهای مصرفی و سرمایهای حفظ شود تا نظام سرمایهداری بتواند ادامه حیات دهد.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، کتاب «اقتصاد را تسخیر کنید» نوشته ریچارد ولف به عنوان هفتمین جلد مجموعه «پشت پرده مخملین» در ایران ترجمه و منتشر شده است. نشر اختران این کتاب را منتشر کرده و مهرداد شهابی و میرمحمود نبوی مترجمین این کتاب هستند.
اطلاعات نویسنده:
ریچارد دی. ولف[۱] (۱۹۴۲) استاد بازنشسته ممتاز اقتصاد در دانشگاه ماساچوست در امهرست[۲] است، جایی که از سال ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۸ به تدریس اقتصاد مشغول بود. در حال حاضر وی استاد مدعو روابط بینالملل در مقطع تحصیلات عالی در دانشگاه نیواسکول[۳] شهر نیویورک است. او همچنین به طور منظم در مجمع برشت در منهتن تدریس میکند. پیشتر در دانشگاه ییل (۱۹۶۷-۱۹۶۹) و سیتیکالج دانشگاه نیویورک (۱۹۶۹-۱۹۷۳) در کار تدریس اقتصاد بود. در سال ۱۹۹۴ استاد مدعو در دانشگاه پاریس، سوربن بود. ریچارد ولف از برجستهترین اقتصاددانان مارکسیست آمریکا به توصیف مجله نیویورک تایمز، استاد رشته اقتصاد شناسی دانشگاههای آمریکایی بوده است. وی در سال ۲۰۱۰ سرمایه داری متعفن (capitalism hits the) و در سال ۲۰۱۲ سه کتاب: اقتصاد را تسخیر نکنید، دموکراسی در محیط کار (در دست انتشار با برگردان همین مترجمان) و همراه با یار قدیمیاش استفن رزنیک سه نظریه رقیب در اقتصاد شناسی نئوکلاسیک،کینزی و مارکسی را منتشر کرد.
نگاهی به کتاب
این کتاب با عنوان دقیق «اقتصاد را تسخیر کنید؛ به چالش کشیدن نظام سرمایه داری، ریچارد ولف در گفتگو با دیوید بارسامیان» در واقع یک مصاحبه است. ریچارد ولف چیزی که مطرح کرده این است که آن عوامل اصلی که باعث بحران اقتصادی در آمریکا شد این است که اجازه داده نشد از سیاستهای اقتصادی سرمایهداری انتقاد شود و نقش رسانهها به جای این که نقش یک منتقد باشد، نقش یک هیاهوگر و نقش یک هوچی شد. نقش یک کسی که هلهله کرد و فقط از زیباییهای سرمایهداری تمجید کرد. حالا ادعا نمیشود که همه چیزش بد است ولی در کنار چیزهای مثبتش چیزهای منفی هم دارد. او میگوید اگر اجازه داده میشد که ضعفهای سرمایهداری هم بررسی شود و در رسانهها مطرح شود و آزادانه در دانشگاهها به آن پرداخته و مردم راجع به آن بحث کنند و در رادیو، تلویزیون، روزنامهها، مردم بدانند چه میگذرد تا این که مردم را در ناآگاهی و غفلت نگه داریم شاید یک مقدار میشد از این بحران جلوگیری کرد یا اگر بحران هم پیش میآمد، لااقل آمادگی ذهنی آن را داشتیم و میتوانستیم خودمان را از پیش یک مقدار آماده کنیم که چگونه با این بحران مقابله کنیم.
مارکس در کتاب سرمایه در مبحث بحرانهای اقتصادی، «نظریه عدم تناسب» و «طرح تولید مجدد» را پیش میکشد تا رابطه میان صنایع تولید کالاهای مصرفی و سرمایهای را نشان دهد. به نظر کارل مارکس میبایست این رابطه میان صنایع تولید کالاهای مصرفی و سرمایهای حفظ شود تا نظام سرمایهداری بتواند ادامه حیات دهد.
سرمایهداری بار دیگر در بحران قرار گرفته است. گرچه بحرانهای سرمایهداری نزدیک به ۱۵۰ سال است که هرازچندگاه ظاهر میشود .اما در میان بحرانها چند بحران برجسته وجود داشته است که کل نظام سرمایهداری را به چالش کشیده است. بحرانهای عظیم ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۲ آنچنان بنیان سرمایهداری را به مخاطره انداخت که منجر به جنگ جهانی اول شد و سلطه سرمایهداری به سختی به چالش کشیده شد و بحران سالهای ۱۹۲۹ -۳۳ آنچنان اساس سرمایهداری را در معرض نابودی قرار داده بود که برای غلبه بر آن جنگ جهانی در مقیاس کره زمین لازم بود تا از بحران بیرون بیاید. بنا به گفته نظریهپردازان خود سرمایهداری بحران کنونی آن چنان عمیق وگسترده است که تنها با بحرانهای قبل از جنگ جهانی قابل مقایسه است.
از جنگ جهانی دوم تابه حال چندین بار سرمایهداری دچار بحرانهای خفیفتری شده است. بحران سالهای ۱۹۶۲، ۱۹۷۳، ۱۹۸۹ و ۱۹۹۸ هر یک به نوعی گریبان سرمایهداری را گرفته است. در هر یک از این بحرانها که با رکود بازار سهام و سقوط بازار مالی آغاز میشد اغلب چند کشور و یا یک منطقه از جهان تحت تسلط سرمایهداری را در بر میگرفت اما با ورود نهادهای بین المللی سرمایهداری نظیر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و تزریق پول و سرمایهگذاری جدید بحرانها تخفیف مییافت.
استاد چپگرای رشته اقتصادشناسی دانشگاههای ییل، سیتی یونیورسیتی نیوریورک و دانشگاه ماساچوست و از بنیانگذاران حزب سبز، در تلاش بود و هست که جنبش تسخیر را به عنوان عاملی برای شروع سلسله فعالیتهای فراگیر در مبارزه با نابرابری در آمریکا نشان دهد.
ولف جنبش تسخیر را در امتداد مبارزات عدالتخواهانه میداند، که این بار خواستش باز تولید ثروت به روش عادلانه است. یک نکته اینکه کتاب به سبب شفاهی بودن، شفاف و روشن است، اما همین مسئله وجه استدلالی خوانش ولف از تسخیر را مبهم میکند؛ اگر این گفتگوها قرار است نسبت جنبش تسخیر را با نظام اقتصادی سیاسی آمریکا از منظر گفتمان چپ روشن کند، پس از پنج سال نیاز به صورتبندی دقیقتری از این جنبش داریم.
اگر تمایزی میان شیوه کسب و کار جدید بورس و سهام و تولید صنعتی پیشین وجود دارد، بازنمود این گسست در جنبش والاستریت کجاست؟ این واقعه تا چه اندازه ناشی از شکل گیری کسب و کار جدید است؟ جای پاسخ به پرسش هایی از این دست در این گفتگوها خالی ست. تنها پیوست کتاب مانیفستیست که ولف و همکارانش در دفاع از ایدهی دموکراسی در محل کار نوشتهاند. شاید اگر ضمیمههایی از نقطهنظر امروز در کتاب گنجانده میشد، مخاطب درک بهتری از نسبت ماجرای والاستریت با گفتمان چپ حاکم در آمریکا پیدا میکرد.
سعید ابوالقاضی